پرتوی از اسمان

سبک زندگی انسانی اسلامی از منظر ایات و روایات

سبک زندگی انسانی اسلامی از منظر ایات و روایات

لطقا در نشر و گسترش این مطالب ما را یاری کنید

نویسندگان
پیوندها

۴۶ مطلب توسط «محمد حسن قالبی» ثبت شده است

وجود تفاوت‌های جنسیتی بین زن و مرد که منشاء ان تفاوت روحیات جنس زن با جنس مرد است و از طرف دیگر تفاوت‌های شخصیتی دو فرد متفاوت که هر یک در محیط خاصی و با فرهنگ خاصی تربیت شده‌اند، باعث ایجاد مشکل و اختلاف نظرهایی بین زن و شوهر می‌گردد.

راه حل این مشکلات چیست؟

ایا باید طرف مقابل تحمل کند و یا با اعمال نفوذ نظر خود را به کرسی بنشاند؟

اگر در مقابل مشکل تحمل کند این امر موجب ایجاد عقده‌های روانی در دراز مدت می‌گردد.

و اگر اعمال نفوذ کند که دیگر این خانواده رنگ ارامش و محبت را به خود نخواهد دید.

پس راه کار چیست؟

نظام تأهل مطلوب در اسلام نه مرد سالاری است و نه زن سالاری ونه فرزند سالاری. بلکه نظام تأهل مطلوب در اسلام خدا محوری است.

اسلام چنان ساختار خوانواده را طراحی کرده که اگر یک نفر به وظایفش عمل نکرد نظام خانواده از هم نپاشد. لنگر خانواده خداست نه طرف مقابل. خدا می‌گوید تو با من طرف هستی اگر همسرت وظایفش را انجام نداد تو باید وظایفت را انجام دهی.

اگر در خانواده زن یا مرد متدین نباشند و بخواهند در مقابل بدی‌های همدیگر صبر کنند ممکن است در دراز مدت به عقده‌های روانی تبدیل شود. چرا که با عشق و محبت این کار را نکرده و این وضیفه را با ایمان برای کسی که مطمئن است برایش جبران می‌کند انجام نداده. فلذا تبدیل به عقده روانی می‌شود. اما انسان مؤمن، زن و شوهر مؤمن حتی اگر طرف مقابل به او بدی کند چون می‌داند طرف حسابش خداست و حتماً برایش جبران می‌کند برایش بسیار قابل پذیرش می‌شود و به راحتی این طوفان عقده‌ها را در سجده و سجاده در مقابل خدا فرو می نشاند، فلذا همیشه ارامش دارد.

کسی که ارتباطش با خدا ضعیف است در معرض ایجاد عقده‌های روانی است چرا که حتماً نا کامی اجتماعی برای هر فردی پیش می اید.

روابط خانوادگی در اسلام تقابلی نیست. این گونه نیست که اگر او وظایفش را انجام نداد من هم انجام ندهم.

من برای این که واقعاً برای خدا زندگی کنم و ارامش پیدا کنم لازمه‌اش این است که رابطه با خدا یک رابطه واقعی باشد نه شعاری.

خانواده‌ای که ایمان دران کم رنگ است طبق نظر قران سختی‌های پر رنگی در زندگی خواهند داشت.

وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً (1)

و هر کس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت، زندگیِ تنگ [و سختی] خواهد داشت

این خانواده برای حل مشکل خود همیشه به دنبال یک گشمده می‌گردند و به هر جا که می‌روند به آدرس اشتباهی می‌رسند. اما اسلام راهکار بهشتی زندگی کردن را در دین باوری خانواده‌ها معرفی می‌کند.

اسلام قائل به این نیست که اعمال، پاداش نسیه دارد. بلکه اعمال اثار واقعی دنیوی و اخروی دارد. اسلام نمی‌گوییم این کار را انجام بده تا بعد از مرک بهشت بروی بلکه می‌گوید همکنون بهشتی زندگی کن.

امیر المومنین علی علیه السلام می‌فرمایند:

«فهم والجنة کمن قد رآها، فهم فیها منعمون، وهم والنار کمن قد رآها فهم فیها معذّبون». (2)

انسان مؤمن و متقی همانند کسی است که بهشت رو به روی اوست و از نعمت‌های ان استفاده می‌کند

و انسان گناه کار و فاسق همانند کسی است که جهنم رو به روی اوست و از عذابان دردناک است.

خانمی که رابطه درست و واقعی با خدا دارد اسلام به او می‌گوید از شوهرت اطاعت کن هر چند که به تو ظلم کند (وَ لَا تَبِیتُ وَ زَوْجُهَا عَلَیهَا سَاخِطٌ وَ لَوْ کانَ ظَالِما) (3)

و اقائی که رابطه درست و واقعی با خدا دارد اسلام به او می‌گوید همسر تو گل است و مرد باید همانند یک گل از همسر خود مراقبت نماید (فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَیحَانَةٌ وَ لَیسَتْ بِقَهْرَمَانَة) (4)

پس لازمه زندگی با نشاط این است که ایمان در ان زندگی معنای واقعی داشته باشد نه معنای شعاری.

به امید با نشاط‌تر شدن خانواده‌ها

 

مطالب مرتبط

چرا افراد غیر مذهبی با نشاط تر هستند ؟


1) سوره طه آیه 124

2) نهج البلاغة:2: الخطبة 188، ص 187، طبعة عبده..

3) مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل / ج 14 / 243 / 61 - باب أنه لا یجوز للمرأة أن تسخط زوج‌ها و لا تتطیب و لا تتزین لغیره فإن فعلت وجب إزالته ..... ص: 238

4) (1) الکافی (ط - الإسلامیة) / ج 5 / 510 / باب إکرام الزوجة ..... ص: 509




۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۵۳
محمد حسن قالبی

هرکس را که دیدید زیاد از دیگران عیب جویی می کند مطوئن باشید او خلوتی ندارد تا از خودش عیب جویی کند

استاد پناهیان

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۱۱
محمد حسن قالبی

از گناهان خود به وسیله توبه سکویی برای پرش بساز نه وسیله ای برای سر افکندگی و دوری از خدا

سکو برای اوج دادنت احتیاج به پرش کوچکی دارد و ان پرش از جنس اشک و پشیمانی و گاهی خواندن نماز و گرفتن روزه‌های قضا شده و گاهی جبران حق مردم است.

اما سکویی که پولادین باشد با درجا پریدن نه تنها شما را اوج نمی‌دهد بلکه ضربه محکمی هم به شما وارد خواهد کرد.

 

إِلاَّ مَنْ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُوْلَئِک یبَدِّلُ اَللَّهُ سَیئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَ کانَ اَللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً

کسی که توبه کند و ایمان آورد و کار شایسته کند. پس خداوند بدی‌هایشان را به نیکیها تبدیل می‌کند، و خدا همواره آمرزنده مهربان است.

سوره فرقان آیه 70

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۲۲
محمد حسن قالبی

داستان جالبی است

روزی فردی به روستایی می‌رسد و با کمال تعجب می‌بیند که همه در این روستا دائماً در حال خاراندن بدن خود هستند!

به مردم ان دیار می‌گوید: چرا اینقدر خودتان را می‌خارانید؟

جواب می‌دهند مگر تو بدنت نمی خوارد؟

می‌گوید: نه.

مردم روستا از حرف او شدیداً نگران شده و او را به شدت می‌زنند و از روستا بیرون می‌اندازند تا نکند خود نیز مبتلا به بی خارشی و سلامت پوست شوند.

این داستان واقعاً حال و روز اکنون جامعه ماست.

کسی که سالم باشد مسخره می‌شود و به او انگ‌های اجتماعی نبودن، ساده بودن و امل بودن و ... زده می‌شود.

گاهی برای سالم ماندن و فعال بودن و گاهی هم برای بقاء باید همانند یک ماهی بر خلاف جریان آب حرکت کرد.

در جامعه کنونی ما مسئله ازدواج صرفاً به عنوان یک امر غریزی شناخته شده است. (چون نیاز دارم ازدواج می‌کنم.)

اما زندگی هنری پیچیده و آموختنی است نه یک امر غریزی. و هر هنری احتیاج به اموزش و تمرین دارد.

پیامبر اسلام می‌فرمایند:

النِّکاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیسَ مِنِّی (1)

نکاح و ازدواج سنت من است و هر کس که از سنت من روی بگرداند از من نیست.

این حدیث را بسیار شنیده‌اید اما کمتر روی ان فکر کرده ایم.

این که پیامبر می‌فرمایند نکاح سنت من است، یعنی صرفا سنت طبیعت نیست و این مسئله یک امر دینی است نه فقط یک امر طبیعی. فلذا باید با نگاه دینی به ان نگاه کرد. چرا که همان گونه که استاد صفایئ حائری در کتاب خود می‌فرمایند:

(غریزه می تونامد عامل تشکیل خانوده شود اما حتماً نمی‌تواند عامل بقاء خانواده گردد.)

پیامبر اکر، پیامبر مهربانی‌ها می‌فرمایند.

مَا بُنِی فِی الْإِسْلَامِ بِنَاءٌ أَحَبُّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَعَزُّ مِنَ التَّزْوِیج (2)

در اسلام هیچ بنیانی برای خدا بهتر و عزیزتر از ازدواج وجود ندارد

مقام معظم رهبری می‌فرمایند: من ندیدم کسی را که در خانواده موفق نباشد ولی در اجتماع موفق باشد.

بله این مقدار اهمیت اسلام به خانواده حاکی از وجود زوایای پنهان و آموختنی است که بنا داریم در چند نوشتار به محظر شما عرضه بفرماییم.

ادامه دارد .... .

 

(1) بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 100 / 220 / باب 1 کراهة العزوبة و الحث علی التزویج ..... ص: 216

(2) بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 100 / 222 / باب 1 کراهة العزوبة و الحث علی التزویج ..... ص: 216

 

۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۵۵
محمد حسن قالبی

معمولاً افرادی که مذهبی نیستند با نشاط‌ تر به نظر می‌رسند.

در حالی که گفته می‌شود یکی از علائم مؤمن نشاط اوست. برای واضح‌تر شدن این امر لازم است انواع و اقسام نشاط را برسی کنیم تا در این میدان مشخص گردد ایا نشاط افراد مذهبی بیشتر است یا افرادی که زیاد مذهبی نیستد.

قبل از این که مطلب را بخوانید به نظر شما کدام قشر با نشاط ‌تر هستند؟ مذهبی یا غیر مذهبی؟

نشاط دو نوع داریم

1-نشاط درونی. نشاطی که ناشی از روحیات درون انسان است و حتی در زندان‌های بعث عراق هم این نشاط همچنان وجود دارد و عامل نشاط خود و دیگران است.

2-نشاط بیرونی. نشاطی که همیشه وابسته به عوامل بیرونی است. یا باید با موسیقی شاد شود و یا به مراسم جشن و پایکوبی برود و یا کسی برای او جک تعریف کند و یا با رنگ و یا ..... ماشین خریده، پس شاد است. خانه خریده پس شاد است. یعنی فرد کاملاً وابسته به عوامل بیرونی شده است.

اما اصل در نشاط، نشاط درونی است، نشاطی است که از درون انسان می‌رویید.

 ما تا چه اندازه باید وابسته به عوامل بیرونی نشاط آفرین باشیم.

انسان‌های موفق مصرف کننده نشاط نیستند، بلکه تولید کننده نشاط هستند. حتی جائی که هیچ یک از عوامل نشاط نباشد.

این به ان معنا نیست که اسلام با نشاط بیرونی مخالف باشد. بلکه برای ان حد و اندازه مشخص کرده است.

ایا واقعاً مؤمنین اهل نشاط نیستند؟

انسان مؤمن و افراد موفق خود را وابسته به عوامل بیرونی نمی‌کند و خود تولید کننده نشاط برای دیگر افراد هستند.

عامل نشاط‌های بیرونی کاملاً اشکار هستند و بعد از مدتی انسان را وابسته به خود می‌کنند به طوری که جدا شدن از ان عوامل باعث افسردگی شدید برای افراد وابسته به انها می‌گردد.

اما عامل نشاط‌های درونی چیست؟ پایه نشاط انسان باید بر چه چیزی بنا شده باشد. اگر فرد نشاط درونی خودش را تقویت بکند قطعاً نیاز فرد به عوامل بیرونی کمتر می‌شود.

همه می دانید که مکان‌های نظامی بسیار خشک هستند و یکی از مشکلات بزرگ امروزه افسردگی دوران سربازی است. چرا که فردی وابسته به عوامل بیرونی نشاط شده و یک دفعه از انها جدا می‌شود و هیچ عامل نشاط درونی هم ندارد. فلذا بعضاً به خودکشی هم می‌رسند. حالا فکرش را بکنید که کسی در فضای نظامی اسیر هم بشود. حال هنر است که فرد شاد باشد. در اینجاست که اهل ایمان و صبر مثل اسرای زمان جنگ را می‌بینیم که دران تنگنا همچنان عامل نشاطشان پابرجا بود و هرگز امید خود را از دست نمی‌دادند.

نشاط یک لفظ عربی است و معنای ان سرور و فرح و شادی نیست بلکه نشاط به معنای فعالیت و پویایی است نشیط یعنی فعال. فعالیت هم یک اثر رضایت مندی و لذت بردن دارد که به ان می گویند نشاط.

ما نشاط را به شادی معنا می‌کنیم در حالی که معادل شادی به عربی سرور و فرح است.

(تسر اناظرین) (1) یعنی دیگران را خوشحال می‌کند.

فرح یک نوع حال است یعنی می اید و می‌رود، اما نشاط یک ویژگی درونی است که در انسان باید به وجود بیاید لذا ما می گوییم که عوامل برونی اصلاً نشاط آفرین نیستند بلکه صرفاً شادی آفرین‌اند. شادیی که می اید و می‌رود و حال است و یعنی الان در این حال لذت بخش است و تا چند لحظه دیگر حال تمام می‌شود. فلذا بسیار دیده می‌شود که افراد بعد از شادی‌های گناه آلود دچار افسردگی می‌شوند.

نشاط واقعی که انسان دائماً در تمام شرائط احساس لذت می‌کند فقط و فقط در زمانی به وجود می اید که فرد احساس رشد داشته باشد. احساس می‌کنید که دارید یک آدم دیگری می‌شود و چون رشد انتها ندارد پس نشاط هم انتها ندارد. فرد دائماً باید رشد کند و در زندگی تکاملی خود همیشه احساس نشاط بکند.

الان دغدغه‌ای در محافل غربی وجود دارد که با افرادی که سنشان بالا است و عوامل نشاط در انها اثر ندارد و زندگیشان به روز مرگی دچار شده است چه کار کنیم. الان در دنیای مدرن مسئله سالمندی بسیار پیچیده است. در حالی که اسلام دستور می‌دهد که تو باید با بزرگ سالان ارتباط داشته باشی. بزرگ سالان نرمال. یعنی اگر بزرگسالی عامل نشاط جوان شود این نه تنها برای جامعه سر بار نیست بلکه سرمایه جامعه است مثلاً اقای بهجت که اگر کسی در نماز جماعت او شرکت می‌کرد تا یک هفته یک احساس نشاط درونی داشت و یا اقای قرائتی که در این سن بالا همانند یک جوان انرژی دارند و یا مرحوم اقای دولابی که فقط افرادی که ایشان را دیده‌اند متوجه حرف بنده می‌شوند.

اگر فردی واقعاً اسلامی زندگی کند، هر چه سنش بالاتر رود شاداب‌تر و با نشاط ‌تر می‌شود.

به امید اسلامی و با نشاط شدن جامعه

 

 

(1) قَالَ إِنَّهُ یقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ اَلنَّاظِرِینَ

می‌فرماید: آن ماده گاوی است زرد یک دست و خالص، که رنگش بینندگان را شاد می‌کند. » سوره بقره آیه 69

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۴۳
محمد حسن قالبی

در گوشه خیابان عده‌ای رفتار نامناسبی و غیرشرعی از خود بروز می‌دهند و من نگاه می‌کنم. با خود فکر می‌کنم، آیا تذکر بدهم یا نه؟ نه. نکند اگر بگویم آن‌ها ابرویم را بریزند؟ نه، هیچی نمی‌گویم.

وارد اتوبوس می‌شوم، در کنار پنجره بر روی صندلی‌های خشک اتوبوس می‌نشینم و بیرون را تماشا می‌کنم.

ناگهان بویی به مشامم رسید. خدایا این بوی چیست؟ چقدر زننده است. به این‌طرف و ان طرف خود نگاهی می‌کنم. بله. گلاب به روی شما، فردی پایش را از داخل کفش بیرون آورده و جورابش حسابی بو می‌دهد. لحظه‌ای طول نمی‌کشد صدای همه در می‌آید. آقا چه وضعیه. هر کس از گوشه‌ای تذکری می‌دهد. به لحظه نمی‌کشد که ان فرد پایش را داخل کفش خودش می‌کند.

اما من، از داخل پنجره به بیرون نگاه می‌کنم و از کرده خود ناراحت. چرا چیزی نگفتم. مگر زشتی ان رفتار غیرشرعی که در خیابان دیده بودم از بوی پا کمتر بود. نه هرکز.

خود را سرزنش می‌کردم به این فکر می‌کردم که چقدر نفس خودم را دوست دارم و حاضر نیستم برای خدا از خودم مایه بگذارم تا نکند که کسی به من بگوید: به تو هیچ ربطی ندارد و خدای‌نکرده فحشی بخورم.

اینجا بود که به یاد این آیه قران افتادم (وَ لاَ یخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ) (1) بله افرادی که ایمان حقیقی دارند از ملامت ملامت کنندگان نمی‌ترسند.

حاج احمد آقا تعریف می‌کردند روزی که امام را برای ایراد سخنرانی در حسینیه جماران همراهی می‌کردم، قبل از آن‌که امام بروند روی جایگاه - همچنان که صدای فریاد مردم می‌آمد که: «درود بر خمینــی» - امام دست مرا گرفتند و دم گوش من فرمودند: این جمعیت را می‌بینی که همه یک‌صدا و بلند «درود بر خمینی، درود بر خمینی» می‌کنند به خدا قسم اگر همه‌شان جمع شوند و بگویند: «مرگــ بر خمینی»، ذره‌ای از هدفی که دارم و راهی که پیش گرفتم عقب‌نشینی نخواهم کرد.

 

 

(1)(یا أَیهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یرْتَدَّ مِنْکمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یأْتِی اَللَّهُ بِقَوْمٍ یحِبُّهُمْ وَ یحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی اَلْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی اَلْکافِرِینَ یجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ وَ لاَ یخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ ذَلِک فَضْلُ اَللَّهِ یؤْتِیهِ مَنْ یشَاءُ وَ اَللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، هر کس از شما از دین خود برگردد، به زودی خدا گروهی [دیگر] را می‌آورد کهانان را دوست می‌دارد و آنان [نیز] او را دوست دارند. [اینان] با مومنان، فروتن، [و] بر کافران سرفرازند. در راه خدا جهاد می‌کنند و از سرزنش هیچ ملامتگری نمی‌ترسند. این فضل خداست. آن را به هر که بخواهد می‌دهد و خدا گشایشگر داناست.

سوره مائده‌ای 54

 

۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۵ ، ۱۷:۱۸
محمد حسن قالبی

چند ماه بیشتر از عروسیش نگذشته بود . رفقاش دستش انداخته بودن .

یکی می گفت : علی رفتی قاطی مرغ ها .

دیگری میگفت : علی ، بد بخت شدی رفت .

داریوش سوال کرد : علی از کجا پول در میاری ؟ حتما پدرت وضعش خوبه !!!

علی یک لبخند زد و جواب داد : خدا میرسونه .

خدا میرسونه !!! چجوری ؟؟؟ حتما سقف خونتون باز میشه و هر چی احتیاج داشتی از سقف پایین میریزه .

علی : نه از سقف نمیریزه اما خدا می رسونه .

علی راستش را بگو این قدر تفره نرو ، از کجا زندگیت را می چرخونی ؟

علی : راستش را بخواهی یک حمسایه یهودی داریم ، فوق العاده وضعش خوبه ، از همان روز اول عقد گفت : تو ازدواج کن من کمکت می کنم . الان هم هر ماه کمکمون می کنه . هیچی برامون کم نگذاشته .

داریوش : دیدی گفتم . پس چرا از همون اول راستش را نگفتی ؟

علی : چرا وقتی من میگم خدا میرسونه و خودش تضمین کرده که اگر ازدواج کردید من کمک می کنم و برکت می دهم قبول نمی کنید اما تا می گویم یک یهودی پول دار ، همه خیالتون راحت می شه و باور می کنید . یعنی وعده خدا از وعده یک یهودی پولدار کمتر می ارزه .

امیر المومنین علی علیه السلام می فرمایند :

لَا یُصَدَّقُ إِیمَانُ‏ عَبْدٍ حَتَّى یَکُونَ بِمَا فِی یَدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِی یَدِه‏ . (1)

هنگامی ادعای ایمان فرد صادق است که به انچه در دستان خدا است اعتماد بیشتری داشته باشد تا به انچه در دست خودش است .

پس باید به وعده خدا اعتماد کرد چرا که او تضمین کرده اگر دو جوان با هم ازدواج کنند از فضل و کرم خود به انها می دهم و انها را بی نیاز می کنم . (2)

و این رزق تضمین شده این گونه نیست که یک دفعه از سقف منزل پایین بیاید . بلکه گاهی به پیدا کردن شغل مناسب حاصل می شود و گاهی با ایجاد شرایط مناسب که هیچ وقت به فکرش نبودید و گاهی .....

به امید اعتماد بی نهایت به خدای بی نهایت

 

(1)بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج‏64 / 314 / باب 14 علامات المؤمن و صفاته ..... ص : 261

(2) سوره نور ایه 32 (وَ أَنْکِحُوا اَلْأَیَامى‏ََ مِنْکُمْ وَ اَلصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَ إِمَائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اَللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اَللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ‏)  ترجمه : بی‏همسران خود ، و غلامان و کنیزان درستکارتان را همسر دهید . اگر تنگدستند ، خداوند آنان را از فضل خویش بی‏نیاز خواهد کرد ، و خدا گشایشگر داناست .

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۵ ، ۱۷:۰۲
محمد حسن قالبی

در زمان امام موسى کاظم علیه السلام مردى در بغداد بود به نام بُشر؛ از رجال و اعیان و عیّاشان بغداد بود. یک روز حضرت موسى بن جعفر (سلام اللَّه علیه) از جلوى درب خانه این مرد مى‏گذشت. اتفاقاً کنیزى از خانه بیرون آمده بود براى اینکه زباله‏ هاى خانه را بیرون بریزد. در همان حال صداى تار از آن خانه بلند بود. معلوم بود که میخوارگان در آنجا مشغول میخوارگى و خوانندگان و آوازه خوانان مشغول آوازخوانى هستند. امام از آن کنیز به طعن و استهزاء پرسید: این خانه، خانه کیست؟

آیا صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ کنیز تعجب کرد، گفت: آیا نمى‏دانى؟ خانه بُشر، یکى از رجال و اعیان است. او مى‏تواند بنده باشد؟! معلوم است که آزاد است! فرمود: آزاد است که این سر و صداها از خانه‏اش بیرون مى‏آید؛ اگر بنده بود که اوضاع این‏طور نبود. امام این جمله را فرمود و رفت. اتفاقاً بشر منتظر بود که این کنیز برگردد. چون او دیر برگشت، از او پرسید: چرا دیر آمدى؟ گفت: مردى که علائم صالحان و متقیان در سیمایش بود و آثار زهد و تقوا و عبادت از او پیدا بود، از جلوى درب خانه عبور مى‏کرد، چشمش که به من افتاد سؤالى کرد، من هم به او جواب دادم. گفت: چه سؤالى کرد؟ گفت: او پرسید صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟ من هم گفتم آزاد است. او چه گفت؟ او هم گفت: بله که آزاد است، اگر آزاد نبود که این‏طور نبود! همین کلمه، این مرد را تکان داد. گفت: کجا رفت؟ کنیز گفت:

از این طرف رفت. بشر مجال اینکه کفش به پا کند پیدا نکرد؛ پاى برهنه دوید و خود احساس کرد که این مرد باید امام کاظم (سلام اللَّه علیه) باشد. خود را خدمت امام رساند و به دست و پاى ایشان افتاد و گفت: آقا! از این ساعت مى‏خواهم بنده باشم، بنده خدا باشم. این آزادى، آزادى شهوت است و اسارت انسانیت. من چنین آزادى‏اى را که آزادى شهوت باشد، آزادى دامن باشد، آزادى تخیّل باشد، آزادى جاه و مقام باشد و آن که اسیر است عقل و فطرت من باشد، نمى‏خواهم. مى‏خواهم از این ساعت بنده خدا و از غیر خدا آزاد باشم. همان لحظه به دست امام توبه کرد؛ یعنى در همان لحظه از گناهان دورى جست، کناره گیرى کرد، تمام وسایل گناه را بدور ریخت و به گناهان پشت و به طاعت رو کرد .

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۱۱
محمد حسن قالبی

سعید بن جبیر از یزید بن قعنب نقل نموده که من با عباس بن عبدالمطلب و گروهی از فرزندان عبدالعزّی در مقابل خانه خدا نشسته بودیم که ناگهان فاطمه دختر اسد مادر امیرالمؤمنین که نه ماهه باردار بود و درد زایمان او را گرفته بود، ظاهر شد،

پس فاطمه گفت: پروردگارا! به تو و پیامبران و کتابهایی که از طرف تو نازل شده اند، ایمان دارم و سخن جدّم ابراهیم خلیل را تصدیق می کنم؛ او که این خانه عتیق را بنا کرد. پس به حق آن کسی که این خانه را ساخت، و به حق کودکی که در رحم دارم، ولادت این کودک را بر من آسان فرما!»(1)

یزید بن قعنب می گوید: ما دیدیم که خانه خدا از پشت شکافته شد (محل مستجار) و فاطمه داخل خانه شد و ما دیگر او را ندیدیم، و دیوار دوباره به حال اوّل برگشت، به ذهن ما رسید که قفل در خانه خدا را باز کنیم، ولی باز نشد، پس دانستیم که این مسئله کاری است از طرف خدای عزیز و جلیل».

چند روز این مادر و کودک در درون خانه خدا می مانند. راستی در این چند روز مادر چه خورده و چه نوشیده؟ و دیگر نیازهای خویش را چگونه برآورده نموده است؟...

اگر کمترین دقت و تأمّلی در این مسائل انجام گیرد، بی گمان به فضیلت والای این نوزاد و مادر می توان پی برد که چگونه معجزات متعددی به احترام آن دو انجام می گیرد؛ شکافته شدن دیوار خانه خدا و به هم آمدن آن، ماندن چهار روز در درون خانه، پاک بودن نوزاد از آلودگی زایمان و همچنین پاک و طاهر بودن مادر بعد از زایمان وگر نه در درون خانه خدا راه نمی یافت، استفاده از غذای بهشتی و...!

این فضیلت امیر المومنین تا الان هم همچنان قابل انکار نیست . چرا که هر ساله همان قسمت دیوار کعبه که شکافته بود می شکافد و وهابی ها هر ساله این شکاف را پر می کند ولی این شکاف دوباره سر باز می کنند تا معجزه الاهی برای همه اشکار باشد .

امیر المومنین علی علیه السلام فضائل متعددی دارند از جمله این که

1-تنها کسی هستند که ولادتشان در کعبه خانه خدا بود

2-هنگامی که مسلمانان به مدینه هجرت کردند، عده ای از یاران پیامبر در اطراف «مسجد النبی» خانه هایی ساختند و دری از آن خانه ها به سوی مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم باز کردند . رسول اکرم(ص) در سال سوم هجری به امر الهی مأمور شد همه آن درها را غیر از در حجره علی(ع) ببندد.

3-اولین شهید محراب در تاریخ اسلام بوده اند .

بنابراین امیرالمومنین هم در مسجد به دنیا امد و هم در مسجد زندگی کرد و هم در مسجد به شهادت رسید . ما نیز که خود را شیعه امیر المومنین می دانیم شایسته همانند حضرت با مسجد انس بیشتری داشته باشیم . لازمه این امر این است که با احکام مسجد نیز اشنایی داشته باشیم .

از جمله این که

ورود کفار به مسجد الحرام شرعاً ممنوع است و در سایر مساجد هم اگر هتک و بى‏حرمتى مسجد شمرده شود، جایز نیست، بلکه در سایر مساجد هم مطلقاً وارد نشوند. (2)

شخص جُنب و زنانی که دوران قاعدگی و یا ایّام نفاس خود را می گذرانند، باید از داخل شدن به مسجد اجتناب کنند. بلی اگر مسجدی دارای دو در باشد و افراد فوق از یک در داخل و از دیگری خارج شوند، اشکالی ندارد. البتّه در مورد مسجدالحرام و مسجد النبّی (ص) مجرّد وارد شدن اگر چه از یک در داخل و از در دیگر خارج شوند، نیز حرام است.

اما حضور شخص جنب و زنانی که مشکل شرعی دارند به حسینیه اشکالی ندارد.

بنا بر نظر مقام معظم رهبری :بهتر است در مساجد و حسینیه ها و این گونه مکان ‏هاى مقدس، از دست زدن پرهیز شود. (3)

اما عده ای از مراجع فرموده اند باید از دست زدن در مساجد و حسینیه ها خود داری شود. (4)

نجس‌کردن زمین و سقف و دیوار و بام مسجد حرام است، و اگر نجس شد واجب است فوراً آن را تطهیر کنند.(5)

 اگر کسی در وقت نماز، نجاستی را در مسجد مشاهده کند، در صورتی که وقت نماز وسیع باشد، واجب است که اقدام به «ازاله نجاست» را بر «نماز» مقدّم نماید، امّا در صورت تنگی وقت، نماز را مقدّم بدارد. (6)

 

(1)بحارالانوار، داراحیاء التراث العربی، ج35، ص8، حدیث 11؛ ر.ک: خصائص امیرالمؤمنین، للشریف الرضی، ص39؛ الغدیر، علاّمه امینی، ج6، ص22.

(2) برگرفته از استفتائات مقام معظم رهبری ، سوال 419

(3) صافى، جامع‏ الاحکام، ج 2، س 1583؛ تبریزى، استفتاءات، س 1051؛ خامنه ‏اى، اجوبةالاستفتاءات، س 1181؛ سیستانى، sistani.org(کف زدن) ش 1؛ بهجت، توضیح المسائل، متفرقه، م 30؛ دفتر: امام.

(4) مکارم، استفتاءات، ج 1، س 538؛ فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 1734؛ نورى، استفتاءات، ج 2، س 584 و ج 1، س 441.

(5) راهنمای فتاوا مقام معظم رهبریی شماره 64

(6) موسوی خویى، سید ابو القاسم‌، التنقیح فی شرح عروه الوثقی، مقرّر: غروى، میرزا على، ج ۲، ص۲۷۱ و ۲۷۲٫ مسئله 4 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۵ ، ۱۷:۴۷
محمد حسن قالبی

چون دید صاحب خانه را از میهمان اکراه، نی
 
شد با اجازت در درون آن­جا که کس را راه، نی
 
جز هیبت یزدان کسی دربان آن درگاه، نی
 
غیر از عنایات خدا با او کسی همراه، نی
 
وز آن پذیرایی کسی غیر از خدا آگاه، نی
 
حرفی در آن محرم‌سرا جز بای بسم الله، نی
 
جز طفلک تسبیح خوان هم‌صحبتش دل‌خواه، نی
 
آن میزبان این میهمان،نازم به این مجد و شرف!

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۵۹
محمد حسن قالبی