پرتوی از اسمان

سبک زندگی انسانی اسلامی از منظر ایات و روایات

سبک زندگی انسانی اسلامی از منظر ایات و روایات

لطقا در نشر و گسترش این مطالب ما را یاری کنید

نویسندگان
پیوندها

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

آدرس غلط

1.. پرده اول :
غوغایی در اردوگاه برپا بود ، مثل اینکه خبری شده که این دفعه سربازان عراقی با اسراء مهربان شده اند ، اسراء ایرانی هر یک حدسهایی می زند ، که در این میان ماشین بار صلیب سرخ جهانی وارد اردوگاه می شود ،

اینجاست که علت تغییر رفتار سربازان بعثی برای همه آشکار می شود ، ...
نوبت به سید علی اکبر رسیده است ، مامور صلیب سرخ طبق فرمی که دارد شروع به سوالاتی از سید می کند ، اما جواب های سید ، تا حدودی گیج کننده است ، مگر می شود ، سید از شکنجه گر عراقی هیچ شکایتی نکرده و کاملا اظهار رضایت می کند ،..
تذکر مامور صلیب سرخ که از اینها نترس و اگر بد رفتار می کنند بگو ،‌بی فایده است ...
بعد از خروج ماشینهای صلیب سرخ ، شکنجه گری که از هیچ وحشی گری علیه سید اباء نکرده بود می آید و با چشمانی بهت زده علت را می پرسد ، جوابی که سید می دهد ، بزرگی روح یک انسان را در سایه تعالیم اسلام  ( همانی که باعث سجده ملائک بر انسان شده ) بر رخ آسمانیان می کشد ، همه جواب او در یک آیه خلاصه شده : « وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلا»
یعنی : و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطى نداده است.

توضیح :‌یعی ایها البعثی من و تو مسلمانیم ، به یک مسیحی چه ربطی دارد که تو مرا شنجکه می کنی ، یا لالایی برایم میخوانی .....
داستان آزاده واقعی سید علی اکبر ابوترابی

پرده دوم : آقا مهدی و جناب آقای نیک آهنگ کوثر روزنامه نگار و کاریکاتوریست حسابی دوستیشان ، برقرار است دو دوست گرمابه و گلستان ،
اقا مهدی از این دوستها زیاد دارد ، چون خودش سرش خیلی شلوغ است و به همه کارها نمی رسد ، یکی از این دوستها که اتفاقا روزنامه نگار هم هست ، و می تواند کارها مهمی را در روزنامه های کشور برایش انجام دهد .

لذا شرایط شغلی این دوست روزنامه نگار طوری است که به بسیاری از اسرار آقا مهدی با خبر است ...

خلاصه این دوستی های هم مثل خیلی از دوستی های دیگر شکر آب می شود ...
و خلاصه تر اینکه آقای نیک آهنگ کوثر خیلی چیزها را فاش می کند ، از جمله وی می گوید  :
در یکی از موارد که به من زنگ زد و وقتی فهمید من در حال رفتن به واشنگتن هستم از من خواست تا راجع به بحث تحریم اقتصادی ایران کسانی را در آمریکا ببینم و می خواست بداند واشنگتن چه کسانی هستند که بشود با ارتباط و تشویقشان  تحریمهای سنگین تری را علیه مردم ایران تحمیل کرد . این برای من مساله عجیبی بود که مهدی هاشمی پدر و خانواده اش در ایران باشد و بخواهد این بحث تحریم را از طریق امریکایی ها پیگیری کند  و البته با ادمهای مختلفی نیزدر این زمینه صحبت کرده بود."

3.من ادامه نمی دهم و از خواننده گرامی می پرسم : فروش ملت خودت ، یعنی محبین اهل بیت پیامبر صلی الله و آله وسلم به کافران حربی ، کسانی که امام راحل در موردشان گفت من شهادت می دهم این ملت باوفاتر از اصحاب رسول الله است را شما چگونه تحلیل می کنید؟؟؟

یا فی المثل ، تحریک برادران اهل سنتی را که سالها برادرانه با هم زندگی کردیم و چه در زمان جنگ و چه در زمان تحریم ، و چه آن موقع که خانه های بسیاری از آنها در شهرهای مرزی به زوار ابی عبدالله تبدیل شده بود را برای چند تا برگه رای چطور ؟
یا زیر سوال بردن مردان رزمی کشورت را ( کسانی که در نقش مرد و پدر خانواده ای است ) که تک تک افراد جامعه ناموسش محسوب می شود را چگونه ارزیابی می کنید ؟

این است ملاک یک مسلمان عاقل برای انتخابات ،‌ حال از هر طایفه و از هر حزبی که می خواهد باشد ، اصولگرا ، اصلاح طلب و ....

باید دستش را بوسید .

4. اما قضیه آدرس غلط :
 دشمن این را خوب فهمیده‌ ،‌خیلی بهتر از من و تو .
لذا برایش پادزهر آماده کرده ، که شخص و توانایی ها و عدم توانایی هایش را با حواله به فلان حزب و فلان حزب ، کردن ، آدرس غلط بدهد

اگر شخص متعهد و کاری با وجدن چه اهمیتی دارد مال کدام حزب باشد ،

مثلا اصولگرایی که میگویند یعنی چه ؟

اگر به معنای دلبستگی به اصول اصلی اسلام است و همه ملت را برادر و خواهر دینی دیدن است ، فبها   

اگر به معنای حزب است و بس ، بنده بدترین افراد بدترین حزب را به برخی اصولگراهای فعلی ترجیح می دهم،‌ به این علت:

چون مثلا شما حزب نهضت آزادی را تصور کن ، افراد و اشخاصش روش و منششان مشخص است ، ( اشتباه یا درست کاری ندارم )

اما فلان به اصطلاح اصول گرا چنان با دو دست صندلی فلان قوه را چسبیده ، که معلوم است چنین شخصی که دستش بند صندلی خودش است آیا می تواند برای آحاد ملت کار کند .


همچنین اصلاح طلب ، ابتدای کارش اتفاقا حزبی بود که خوب شروع کرد، اصلاح از روشی بود که عده ای خود را صاحب منصب همه مملکت می دانستند، و خود را قیم همه ممکلت و ملت می دانستند، اما بعدا با همان کسانی که بر علیه انان اصلاح طلبی را راه انداخته بودند هم کاسه شدند .
بسان طلحه و زبیری که تاب عدالت علی را نیاوردند و جنگ جمل راه انداختند .


 

 

 

۷ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۵:۴۰
جعفری