خورشید پشت ابر
روایتی را جناب علامه مجلسی از کتاب بحار الانوارد ج 52 ص 93
نقل میکنند عَنْ جَابِرٍ الْأَنْصَارِیِّ أَنَّهُ سَأَلَ النَّبِیَّ ص هَلْ یَنْتَفِعُ الشِّیعَةُ بِالْقَائِمِ، فِی غَیْبَتِهِ فَقَالَ ص إِی وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَیَنْتَفِعُونَ بِهِ وَ یَسْتَضِیئُونَ بِنُورِ وَلَایَتِهِ فِی غَیْبَتِهِ کَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ جَلَّلَهَا السَّحَابُ.
جابر انصاری از رسول الله (صلی الله علیه و آله) سؤال میکند که آیا در زمان غیبت وجود امام غائب برای شیعیان نفعی هم دارد (یا صرفاً غائب است تا زمان ظهورش برسد)
حضرت در جواب می فرمایند: بله، قسم به همان کسی که مرا به نبوت بر انگیخت قطعاً شیعیان از وجودش بهره مند میگردند و از نور ولایتش روشنایی میگیرند مثل بهره مندی از نور خورشیدی پشت ابر(خورشید پشت ابر اگر چه دیده نمیشود ولی نورش به زمین میرسد)
با نگاهی اجمالی به تاریخ تشیع و بررسی دقیق این گروهی که بنیانگذارش خود امیر المومنین (علیهالسلام) بود که از زمان خلافت امیر المولمنین با تعدادی کمتر از انگشتان یک دست شروع شد تا به امروز ادامه داشته میتوان به صورت کاملاً محسوس نور ولایت امام عصر عج را دید، مدیریت پشت پرده حضرت اگر نبود بالتبع فرهنگ غنی شیعه بسبب دشمنیهای تاریخی و من جمله دشمن درجه یک اسلام یعنی یهود قطعاً تا به حال مضمحل شده بود
و وقتی تشیع از بین میرفت قطعاً تسنن را قوهای نبود که بتواند در مقابل هجمه دشمن دوام بیاورد و با رفتن اسلام تکلیف ادیان بیمحتوای دیگر هم که مشخص بود .
لذا برای تنویر بیشتر مخاطبان از کلی گویی بیشتر پرهیز کرده و برای حفظ اختصار به چند نمونه از مدیریت پشت پرده آن غائب از نظر بسنده میکنم، منتهی با ذکر یک مقدمه
یکی از هنرهای ائمه معصومین علیهم السلام تبدیل تهدیدهای مختلف که در طول تاریخ تشیع را تهدید میکرده به فرصت بوده است
با اینکه همکاری با ظلمه و کسانی که به ناحق خلافت مسلمین را غصب کرده بودند به شدت در روایات نکوهش شده ولی مواردی بود که امام معصوم (علیهالسلام) از شخصی خواسته که در همان دستگاه ظلم همکاری کند بلکه بسبب این همکاری، مشکلاتی از شیعیان حل شود، که داستان علی بن یقطین در زمان امام موسی کاظم (علیه السلام) یکی از این نمونه است وی محدّث، فقیه، متکلّم و از بزرگان شیعه در دوران امام صادق و امام کاظم(ع). وی اهل کوفه و ساکن بغداد بود که بنابر اجازت امام معصوم (علیهالسلام) بنا بر شواهد تاریخی و روایی، ورود علی بن یقطین به دستگاه خلافت با اجازه و راهنماییهای امام کاظم(ع) بوده است[۷] [۸] تا از ستمدیدگان پشتیبانی کند و یاور شیعیان باشد
وی با تقیه و مخفی کردن مذهب خود به قدری در دستگاه عباسیان نفوذ کرد تا آنجا که در زمان هادی عباسی جزء وزرای دربار بوده و انگشتر و مُهر خلافت به دست علی بن یقطین سپرده شد
بیتردید در زمان غیبت نیاز به این نوع روش بیش از زمان حضور امام (علیه السلام) احساس میشد، یعنی کسانی از شیعیان در دستگاه جور باشند تا از این طریق بتوانند گرهی از مشکلات دین یا شیعیان را حل کنند که برای رعایت اختصار به دو نمونه علامه حلی و علامه مجلسی اشاره می کنم:
نمونه اول: علامه حلی
در جریان جنگ و جهانگشائیهای مغول و تسلط این نژاد زرد به کل کشور چین و آسیای میانه و همسایگی آنان با خوارزمشاهیان در ایران و ایجاد اختلاف بین سران مغول با محمد خوارزمشاه که منجر به حمله مغول به ایران و جنگی ده ساله شد که در آخر با غلبه مغول و شکست خورازمشاهیان آنان شمال و مرکز ایران را مورد تاخت تاز قرار دادند و تا فتح بغداد پیش رفتند که در آخر منجر به پایان حکومت خوارزمشاهیان در ایران و عباسیان در بغداد شدو در آخر منجر به ایجاد حکومت ایلخانیان در ایران گشت.
خلاصه با به حکومت رسیدن هشتمین سلطان از سلسله ایلخانیان یعنی اولجایتوکه وی بعداً مسلمان شده و نام سلطان محمد خدابنده را بر خود نهاد که مرکز حکومتش در سلطانیه زنجان بود که ویتحت تأثیر علمای اهل تسنن ابتدا پیرو مذهب حنفی بعداً به مذهب شافعی گروید
با حضور علامه حلی در حلقه سلطان محمد و جذبه معنوی و خوش فکری علامه، سلطان محمد را مجذوب خود کرد، و باعث شد سلطان محمد به شدت تحت تأثیر شخصیت علمی و عظمت اخلاقی او قرار گیرد. به خصوص وقتی سردار مغول جلسات علمی با حضور علامه و جمعی از علمای اهل سنت از جمله خواجه نظام الدین عبدالملک مراغهای ترتیب داد و آن جا با غلبه علمی علامه بر آنها، فضایل، مناقب و حقانیت اهل بیت (ع) بیش از پیش بر سلطان مبرهن شد، آن گاه به مذهب تشیع روی آورد و شیعه دوازده امامی شد.
در واقع با این رخداد مهم تاریخی، شالوده مذهب تشیع به دست پرتوان فقیه بزرگ علامه حلی در کشور پهناور ایران برای همیشه پایهگذاری شد.
نمونه دوم: علامه مجلسی رحمت الله علیه
از آنجا که منابع اصیل اسلامی باید جوابگوی همه نیازهای فردی و اجتماعی بشر در همه عرصهها (فردی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ...) باشد و طبق نظر شیعه کتاب قرآن تنها و بدون مبین (روشن کننده مفاهیم) قابل استفاده کامل برای دیگران نیست و لذا تنها راه تبیین برنامهها و احکام الهی در زمینههای مختلف استفاده از روایات صادر شده از معصومین علیهم السلام است .
اما همین روایات گرانبها در طول تاریخ مورد حمله و هجمههای فراوانی از سوی دشمن بود از جعل حدیثهای دروغی گرفته تا سوزاندن کتابها روایی و... در این میان علمایی راستین چوم محمدین ثلاثه یعنی 1. محمد بن یعقوب کلینی صاحب کتاب الکافی 2. محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق) صاحب کتاب من لا یحضره الفقیه
3. محمد بن الحسن (شیخ طوسی) صاحب کتابها روایی تهذیب الاحکام و استبصار
با گردآوری روایات در این چهار کتاب تمام روایات شیعه را در این چهار کتاب گرد آوری کردند که اینها منابع اولیه کتابها روایی شیعه محسوب میشود
اما باگذشت زمان میرفت که این منابع اولیه روایی بنابر عللی مثل گذشت زمان و نبود امکانات امروزی در صحافی و نگهداری چندین جلد از این کتب ... میرفت که به فراموشی سپرده شود که در اواخر قرن یازدهم و اوایل قرن دوازهم هجری قمری یعنی آخرین سال حکومت شاه عباس اول (صفوی) مردی پا به عرصه وجود نهاد به نام محمد باقر مجلسی فرزند مجلسی اول یعنی محمد تقی مجلسی
وی نیز با استفاده از موقعیت به وجود آمده و علم دوستی شاهان صفوی به دربار شاه سلیمان صفوی راه یافته و تا مقام شیخ الاسلامی (بالاترین مقام دینی آن روز) پیش رفت و با زحمات طاقت فرسایی که کشید وی فقط برای بدست آوردن کتاب مدینه العلم صدوق که گفته میشد در یمن است هدایای گرانبهایی را به دربار یمن فرستاد تا این کتاب گران بها را بدست آورد
و با زحمتهای طاقت فرسا توانست با تألیف 110 جلد کتاب گرانسگ بحار الانوار را که جز جوامع ثانویه روایی است خلق کند تا این میراث گرانبهاء الان جوابگوی بسیاری از مبانی اجتماعی و اقتصادی و فلسفی و تفسیری شیعیه باشد و این یکی از افتخارات بزرگ شیعه است که نه مثل بعض اهل تسنن ذوب در حکومت وقت شدند و نه تفکر متهجرانه و خشکی داشتند که باعث شود منابع اصلیشان از بین برود
که به نظر میرسد اینها از مدیریت پشت پردهای است که توسط صاحب عصر عج الله تعالی فرجه شریف صورت میگیرد
البته با مجاهدتهای علمایی بزرگ چه اینکه از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) نقل است که « أَنَّ عُلَمَاءَ أُمَّتِی کَأَنْبِیَاءِ بَنِی إِسْرَائِیل» یعنی علمای امت من در حد انبیاء بنی اسرائیلاند، این چه پیامبر با عظمتی است که علمائش در حد انبیاء بنی اسرائیلاند، و یهود را این میسوزاند تا به دشمنی به اسلام اصیل و تشیع برخیزد
اما چه فایده که خودمان هم از این میراث بیخبریم که به قول شاعر قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری