کودک بازیگوش بی اشتهاء
کودک بازیگوش بی اشتهاء
به یادم دارم بحثی را که با دوستان داشتیم درباره اسلام و سبک زندگی، در
خلال بحث ها وقتی برنامه کلی اسلام در سه حوزه اعتقادات و اخلاق و رفتار بطوری
فشرده و کلی برای دوستان ارائه شد، اعتراضی که شد این بود که فلانی؛ این حرفها را
ما قبلا هم شنیدایم و چیز تازهای نیست، مقداری سخن تازه بگو و بقول مولانا:
هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود وارهد
از حد جهان بیحد و اندازه شود
خاک سیه بر سر او کز دم تو تازه نشد یا همگی رنگ شود یا همه آوازه شود
ارائه برنامه های کامل اسلامی و دل زدگی
عده ای مخاطب، بنده را بر آن داشت تا ولو گذرا، نگاهی اجمالی به این مسئله داشته باشم.
مادر است و دغدغه فرزند دارد و نیک میداند کودک دلبندش در آستانه رشد است و نیازمند تغذیه مناسب، لذا مادر است و انگشتان هنرمندش در آشپزخانه و غذایی لذیذ و مفید...
اما چه کند این مادر، که هر چه در چنته دارد از هنر آشپزی و ترفندهای کودکانه به کار میگیرد نمی تواند این کودک بازیگوش را رام خود کند
چه اینکه کودک مثال ما از اول بد عادت کرده به خوراکیهای کاذب، خوراکیهایی که با جلوه گری هایی حاصل از چربی و نمک و شکر نه تنها مفید برای رشد نیستند بلکه با ایجاد سیری کاذب، اشتهای حقیقی کودک را منسد کرده و مانع از رسیدن غذای مفید و مقوی پخته شده آن هم به دست مادر مهربان به طفلی میشود که تا دیروز در رحم مادر بود و از خون او تغذیه میکرد، مادری که الان هم که فرزند را به دنیا آورده، دغدغه رشد کودکش را دارد.
داستان این کودک بازیگوش بی اشتهاء، بی شبهات به جواب این دوستمان نیست (همان کسی که با ارائه برنامه اسلام با کسلی و به حالت خمیازه میگوید، اینها را قبلا بارها شنیده ایم چیز تازه بگو)
در حالی که باید دانست نگاه اسلام به انسان، نگاه موجودی ناقص است که باید در سایه سار احکام اسلام و زندگی در دنیای مادی به رشد و کمال خویش برسد.
انسان، این موجود رهپیمای راه تکامل،
باید بداند؛ قبل از بلوغ به کمال، اگر در بین راه حواسش جمع نباشد، و به خوارک فکری
خویش عنایت نداشته باشد (فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِه –عبس 24) شیاطین
انسی و جنی با طعام و غذاهای کاذب و چه بسا مسموم، اشتهای فطری و انسانی او را کور کرده، و با طعام فکری مسموم
و جهنمیشان (لا یُسْمِنُ وَ لا یُغْنی مِنْ جُوع- غاشیه 7) که نه باعث رشد میشود
و نه گرسنگی حقیقی انسان را با غذای حقیقی سیراب میکنند، این کودک راه انسانیت را
از فطرت خویش بیگانه میسازند.
و کار به جایی میرسد که او معجزه را نمی بیند و به دنبال سحر میرود، کدام معجزه؟
کدام سحر؟
معجزه قرآن را نمی بیند که در چند بعد فصاحت و بلاغت، محتوی و معارف، هماهنگی آیات و اخبار غیبی، که همه انسانها را در همه زمانها به مبارزه میطلبد که اگر فکر میکنید این قران از سوی بشر عادی آورده شده، مثل آن را بیاورید
اسراء 88:« قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیرا»
یعنی: بگو: اگر انس و جن گرد آیند تا نظیر این قرآن را بیاورند، مانند آن را نخواهند آورد، هر چند برخى از آنها پشتیبان برخى [دیگر] باشند.
همان قرانی که درمان همه دردهای بی
درمان بشر امروز است «یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ
رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ»
یونس57
یعنی: اى مردم از جانب پروردگارتان (قرآن کریم شامل) پند و اندرز براى نجات شما
آمد که شفاى دلها است و هدایت و رحمتى است براى مؤمنین
اما کدام سحر؟
وقتی که معجزه دیده کنار رفت، ناخودآگاه میدان به دست ساحران میافتد، یک روز سامری با گوساله زرّین زحمات طاقت فرسای موسی کلیم الله را به چالش کشیده و با قوه خیال بنیاسرائیلیان بازی میکند و یک روز هم ساحران جدید در قالب دیوید کاپرفیل، کریس آنجل و عارف غفوری ... میدان دار این صحنه اند.
و یک روز هم ساحران غربی محتویات بی مغز و توهمشان را در قالب صنایع نرم افزاری و سخت افزاری و با جلوه گری های گوناگون بر یک عده مسلمان مستضعف غالب می کنند.
و این معجزه قران است که چون عصای موسوی این چشم بندیهای کاذب ساحران را ابطال کند و انسان را از یوق زنجیر توهم رهانیده و او را به وادی رشد و کمال یعنی عقل رهنمون سازد و فطرت خفته انسان در عالم توهم را بیدار کند.
اکنون، ماه رمضان چه فرصت خوبی است تا مخاطبان «یا ایها الذین آمنوا» به شستشوی فطرت پرداخته و به پیام، پیام آور خاتم لبیک گفته، فطرت آلوده به وسواسان خناس انسی و جنی را در این ماه پر برکت الهی جلا دهند.