پرتوی از اسمان

سبک زندگی انسانی اسلامی از منظر ایات و روایات

سبک زندگی انسانی اسلامی از منظر ایات و روایات

لطقا در نشر و گسترش این مطالب ما را یاری کنید

نویسندگان
پیوندها

۲۱ مطلب با موضوع «اخلاق» ثبت شده است

زخم معده

قران کریم در آیه 2 سوره بقره می فرماید : « ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقین »
یعنی : بى تردید این کتاب راهنماى پرهیزگاران است

شاید در نگاه اول به این آیه شریفه این طور به نظر آید که مگر قران هدایت برای همه انسانها نیست ؟
اگر اینگونه هست ، پس چرا خودش می فرماید هدایت است برای پرهیزکاران ؟
به عبارتی ساده تر : مگر نه اینکه اول قرآن باید همه انسانها را هدایت کند ، و بعد آنها پرهیزکار شوند ؟

در جواب این سوالها باید گفت همانگونه که میوه و سبزی تر و تازه به نفسه مفید بوده ، و هر عاقلی می داند میوه و سبزی تازه و سالم ، نه تنها هیچ ضرری ندارد ، بلکه در مواقع زیادی برای بدن ضروری نیز هست .

اما کسی که دارای زخم معده هست ، وقتی این میوه یا سبزی را می خورد ، معده اش گاهی شروع به سوزش می کند و گاهی شاید کسی که دارای زخم معده است اگر میوه ای بخورد به خاطر عدم سازش معده ، حالت تهوع نیز بگیرد
آیا این بخاطر مضر بودن میوه یا سبزی است ؟ یا اینکه نه بخاطر زخم داشتن معده طرف است ؟

قرآن نیز بلاتشبیه اینگونه است که بنفسه هدایت است بطوری که اگر کسی غرض یا مرضی نداشته باشد و دنبال هدایت باشد و یا حداقل بی طرف با قرآن مواجه شود ، قرآن را نور و هدایت می یابد .

اما کسانی که دارای مرض روحی اند و ایمان به خداوند و آخرت ندارند ، خداوند در آیه 45 سوره الزمر درباره اشان می‌فرماید : « وَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ إِذا ذُکِرَ الَّذینَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ »

یعنی : و چون خدا به یگانگى یاد شود دلهاى کسانى که به آخرت ایمان نیاورده‏اند بیزار شود و چون از معبودهاى دیگر یاد شود شادمان مى‏شوند.
به عنوان مثال : همین که مى‏گوییم: «قصاص، قانون الهى است» چهره‏شان درهم مى‏شود، ولى همین که مى‏گوییم: «حقوق بین الملل» لبخند مى‏زنند. هر گاه به نماز مى‏ایستد که تنها مخاطبش خداست روح او متنفّر است، ولى هر گاه سخنرانى یا تدریس مى‏کند که مخاطبش غیر خداست با تمام توجّه و نشاط سخن مى‏گوید.
در آخر اینکه از خداوند استداعا داریم که امراض قلبیمان را شفا داده تا بتوانیم از معارض الهی سیراب شویم انشاءالله
۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۵ ، ۱۶:۲۱
جعفری

خون پاک

گاهی آبی طاهرو پاک است مثل آب میوه یا دوغ ... که این گونه مایعات چون پاک هستند می‌شود از آنها برای نوشیدن استفاده کرد . اما چون آب مضاف بوده و مطلق نیستند لذا قابلیت پاک کنندگی را ندارند ، بنابر این اگر چیز نجسی را با این مایعات بشوئی پاک نمی شود .

اما گاهی آبی خالص است و به عبارتی مطلق است ، که این چنین آبی علاوه بر اینکه طاهر است طهور ( پاک کننده) نیز هست . به این معنا که هم ذاتشان پاک است و هر چیز ناپاکی را هم طاهر می کنند
با توجه به این مقدمه فقهی عرض می کنم که :
گاهی اشخاصی هستند در شغل کارمند ، کشاورز یا کارگر یا کاسب ...، که در طول زندگی خودشان انسانهایی درست کار هستند و مقید به امور شرعی از قبیل نماز و روزه و خمس و زکات می باشند، این اشخاص مثل آب طاهرند ، یعنی انسانهای پاکی هستند اما پاک کننده نیستند ، یعنی این طور نیست که بعد از مرگشان تاثیری در جامعه داشته باشند .

اما بعضی از انسانها به جایی می رسند که نه تنها طاهرند بلکه بالاتر طهور ( پاک کننده ) نیز هستند ، یعنی علاوه بر اینکه خودشان آدم طاهری هستند ، باعث طهارت اطرافیان و جامعه را نیز می شوند.
در مورد شهدای کربلا می خوانیم «
بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی طِبْتُمْ وَ طَابَتِ‏ الْأَرْضُ‏ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ وَ فُزْتُمْ فَوْزاً عَظِیماً [1]»
یعنی : پدر و مادر فدایتان ، هم خودتان طیب و پاک هستید هم زمینی که در آن فدن شدید ...»

شهدای ما هم که الگویشان ابی عبدالله الحسین علیه السلام بود نه در حد سیدالشهداء بلکه در مقیاس خودشان باعث نوارنیت و تعالی جامعه می شوند , لذا بقول آیت الله جوادی آملی: در سنگرها آنچه باعث هدایت و تعالی بچه های رزمنده می شد‌ ، بطوری که شهادت آرزویشان می شد , حسین حسین بود , نه سرودهایی مثل ایران ای مرز پر گهر

شهیدی که  نه تنها در زمان خودش با خونش از جان ، ناموس و مال مسلمانان را صیانت کرده بلکه بعد از 30 سال با آمدن استخوانهایشان ، فضا و محیط  جامعه غبار آلود و دنیازده جامعه را عطرآگین به بوی خدا می کنند .

این تاثیر و پاک کنندگی شهید اکسیری است که خداوند در قبال خلوص شهید که همه هستی اش یعنی جان شیرین خویش را در راه رضای خداوند داده به آنها اعطا کرده است , زیرا در دادن جان در راه خدا دیگر نمی شود ریا کرد یا برای غیر خدا جان داد .



[1] المزار الکبیر ص 465

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۰۳
جعفری

موتور سیکلت مدل 62 اما صفر کیلومتر

سوال : آیا اگر اسلام وارد سیاست نمی شد بهتر نبود و سالم تر نمی ماند
طرف موتور سیکلت داشت مدل 62 اما صفر کیلومتر دلش خوش بود که موتورش بعد از 30 سال صفر است اما به این نکته توجه نداشت که در طول این 30 سال موتور خوابیده بود با سنگ بیابان فرقی نداشته زیرا کاری انجام نداده ، تازه بعد از سی سال خواب می خواهد از الان برایش موتوریت کند در حالی که ارزش موتور 30 سال پیش بسیار بیشتر از الان بوده ، زیرا آن موقع اگر موتور را می فروخت می توانست قطعه زمینی را بخرد که الان یک میلیارد قیمت دارد ، ولی موتور الان همان موتوری است که در بهترین حالت 2 میلیون پولش است .

حال بر می گردیم به سوالی که اول مطلب مطرح شد ، در جواب این سوال باید گفت :
اسلام قانونی است که در برگیرنده تمام شئون فردی ، اجتماعی و اخلاقی ... بشری است ، بطوری که اگر اسلام در هر شأن از شئون زندگی انسان جاری نباشد ، اجرای ناقص اسلام در شئون دیگری نیز مثمر ثمر نبوده و فایده ای نخواهد داشت .
اسلامی که کنار بماند تا سالم بماند ، مثل موتوری است که کنار خوابیده و هر روز که می گذرد نه تنها ارزش پیدا نمی کند بلکه از ارزشش کاسته می شود .
به عبارت دیگر : اصلا اسلام مگر غیر از یک مجموعه قوانین الهی برای رسیدن بشر به کمال و سعادت است ؟
خوب کنار بماند و سالم بماند که چه بشود ، بعدا ترشی اش را بگیرند ؟؟؟

اشکال : آیا اجرای ناقص اسلام هم ضربه به اسلام نمی زند ؟
در جواب می گوییم ، اجرای ناقص اسلام بهتر از کنار ماندن آن است ، یک قاعده ای است در زبان عربی که می گوید مالایدرک کله لایترک کله ، که این قاعده معادل شعری فارسی است که می گوید :
  آب دریا را اگر نتوان کشید      هم به قدر تشنگی باید چشید

به بیانی دیگر : همان مثال عرفی که می گوید هر کس که انشاء می نویسد غلط هم دارد ، اصلا مگر نه اینکه اکثریت قریب به اتفاق پیشترفت های بشری در سایه آزمون و خطا بوده است .
به عبارت واضح تر به کسانی که از روی عمد یا نادانی می گویند اسلام را کنار بگذارید تا سالم بماند در جواب می گوییم :
شما غصه سالم ماندن اسلام را نخورید ، اسلام هر گونه که اجرا شود ، اثرات و برکات خاص خودش را دارد ، و این عمل ناقص به اسلام است که مانع رشد است نه اجرای ناقص ، چرا که اجرای کامل اسلام در زمان غیبت اصلا ممکن نیست .

در واقع این دیدگاه اهانت به ساحت انسان هایی که است که در زمان غیبت معصوم زندگی می کنند ، چرا که می گوییم اگر اجرای اسلام کامل در زمان غیبت ممکن نیست پس نعوذبالله انسان های زمان غیبت مثل گوسفند باید بچرند و بچرخند و بمیرند ، تا اینکه امام زمان عجل الله تعالی فرجه ، ظهور کند و اسلام را اجرا کند ؟؟؟
پس این روایت که می فرماید : « أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِی انْتِظَارُ الْفَرَج‏[1] » ( یعنی بهرتین اعمال امت من انتظار فرج است ) برای چه کسانی است ؟؟؟
کسانی که اسلام در حقشان جاری نشده و در سایه اسلام تربیت نیافته باشند ، می توانند منتظرین فرج معصوم باشند ؟؟؟ نکند مقصود این روایت انسانها نبوده اند و منظور اجنه باشند !!!

ثانیا : اگر حفظ اسلام امری عقلائی بود ، بهتر نبود که در قضیه کربلا ، امام حسین علیه السلام با یزید لعنه الله علیه صلح می کرد تا هم جان عزیزش سالم بماند و هم اینکه حرمت اهل بیتش شکسته نشود ؟؟؟
در واقع حرکت امام حسین علیه السلام درسی است که به ما می آموزد در هر شرایطی باید در حد توان به مقداری که می‌توانی اسلام را اجرا کن ولو در بدترین شرایط .



[1] بحارالانوار ج 50 ص 318

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۲۵
جعفری

یک بنگاه کرایه وسائل نقلیه داشت . وسائل نقلیه لوکس با مدل های پیشرفته . سرخ رنگ ،  دو کوهانه ، یک کوهانه و ...

حسابی کارش گرفته بود . اسمش صفوان بود . بله همه نوع شتری برای کرایه دادن داشت . و به خاطر همین شغلش به او جمال می گفتند .

صفوان جمال روزی خدمت حضرت امام کاظم(ع) رسید. آن حضرت به او گفتند : همه چیز تو خوب و نیکو است جز یک چیز! سؤال کرد: فدایت شوم آن چیست؟ امام فرمودند: اینکه شتران خود را به این مرد (یعنی هارون خلیفه وقت) کرایه می‌دهی. صفوان گفت: من از روی حرص و سیری و لهو چنین کاری نمی‌کنم. چون او به راه حج می‌رود، شتران خود را به او کرایه می‌دهم. خودم هم خدمت او را نمی‌کنم و همراهش نمی‌روم، بلکه غلام خود را همراه او می‌فرستم. امام فرمودند: آیا از او کرایه طلب داری؟ گفت آری. امام فرمود: آیا دوست داری او باقی باشد تا کرایه تو به تو برسد؟ صفوان گفت: آری. حضرت فرمودند: کسی که دوست داشته باشد بقای آنها را، از آنان خواهد بود و هر کس از آنان (دشمنان خدا) باشد، جایگاهش جهنم خواهد بود.

صفوان جمال بعد از این گفتگو با امام کاظم(ع)، تمامی شتران خود را فروخت. وقتی این خبر به هارون رسید، او را خواست و به او گفت: به من گزارش داده‌اند که تو شترهای خود را فروخته‌ای، چرا این کار را کردی؟ او گفت: چون پیر و ناتوان شده‌ام و غلامانم از عهده این کار برنمی‌آیند. هارون گفت: هرگز! می‌دانم که تو به اشاره موسی بن جعفر(ع) شتران خود را فروختی، اگر حق مصاحبت تو با من نبود، ترا می‌کشتم. (1)

خداوند تبارک و تعالی در قران می فرمایند : «وَ لَاتَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمْ النَّارُ وَ مَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَاتُنْصَرُونَ‏» (2) میل قلبى به هیچ ستمکارى نداشته باشید؛ چون که فقط به خاطر میلتان، آتش به شما خواهد رسید حتى اگر هم هیچ کارى برایش نکنید و فقط همان میل تنها باشد.

قران چه زیبا می فرماید :

ای کسانی که ایمان اوردید محرم اسراری غیر از خود انتخاب نکنید ، اینها از هر گونه شر و فسادی در راه شما کوتاهی نخواهند کرد  ، چگونه غیر این باشد و حال اینکه اگر ایشان بر شما دست یابند هیچ عهدی را رعایت نمی کنند (3)

از تکذیب کنندگان اطاعت نکن . انها دوست دارند تا نرمش نشان دهی تا نرمش نشان دهند (4)

و ما درستی و صدق این ایات را شبانه روز با چشمانمان مشاهده می کنیم اما .....

وای بر ان وقتی که جای دوست و دشمن عوض شود و ما برای اصلاح زندگی خود به ظالمی که خون میلیون ها انسان را بر زمین ریخته پناه ببریم و در سایه استکبار ان بخواهیم به اسایش برسیم .

اسایش در پناه قاتلی جانی.

و این اسایش به وعده قران هرگز محقق نخواهد شد .چرا که اوفقط وعده دروغ می دهد تا تو نرمش نشان دهی .

صدق الله العلی العظیم

راست گفت خدای برزگ و بلند مرتبه

 

(1) جال الکشّی، ج۲، ص۷۴۰، ح۸۲۸.

(2) سوره هود ، ایه 113

(3) سوره ال عمران ، ایه 118  ( یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُمْ لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفی‏ صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ )

(4)سوره قلم ( فَلا تُطِعِ الْمُکَذِّبینَ (8) وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ (9)

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۵ ، ۰۸:۵۲
محمد حسن قالبی

یکـى از صـحـابه پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) به نام ((ثوبان )) که نسبت بـه حـضـرت مـحـبـت و عـلاقـه شـدیـدى داشـت ، روزى بـا حـال پـریشان خدمتش رسید، پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) از سبب ناراحتى او سؤ ال نـمـود، در جـواب عـرض کرد: زمانى که از شما دور مى شوم و شما را نمى بینم ناراحت مـى شـوم ، امـروز در ایـن فـکـر فـرو رفـتـه بـودم کـه فـرداى قـیـامـت اگـر مـن اهـل بـهـشـت بـاشـم ، مـسـلما در مقام و جایگاه شما نخواهم بود، و بنابر این شما را هرگز نـخـواهـم دیـد، و اگـر اهـل بـهـشـت نـبـاشـم کـه تـکـلیـفـم روشن است ، و بنابر این در هر حـال از درک حـضـور شـمـا مـحـروم خـواهـم شـد، بـا ایـن حال چرا افسرده نباشم ؟!

پیامبر از او سوال کرد : ثعبان ، چه چیز براى قیامت آماده کرده‏اى ؟

 گفت یا رسول اللَّه من عمل زیادى آماده نکرده‏ام جز اینکه خدا و پیامبرش را دوست میدارم .

پیامبر اکرم فرمود چقدر پیامبر را دوست میدارى؟

گفت قسم بآن کسى که ترا بحق به پیامبرى مبعوث نموده در دل من آنقدر محبت شما جاى گرفته که اگر مرا با شمشیر قطعه قطعه کنند و با ارّه ببرند و با مقراض ریز ریزه کنند و با آتش بسوزانند و با آسیاب سنگ نرم کنند برایم بهتر و ساده‏تر است از اینکه در دل خود غلّ و غشى یا کینه‏اى بیابم نسبت بشما یا یکى از اهل بیتت و اصحابت.

و محبوب‏ترین شخص نزد من بعد از شما کسى است که او را بیشتر دوست میدارى و دشمن‏ترین شخص نزد من کسى است که ترا دوست نداشته باشد و دشمن تو یا یکى از اصحابت باشد عرض کرد این بود مقدار علاقه من بشما و علاقه‏ام به دوستانت و دشمنى با دشمنان شما یا کسى که دشمن باشد با یکى از دوستان شما اگر این مقدار از من قبول شود سعادتمند هستم اگر عمل دیگرى غیر از این از من خواسته باشید چیزى که آماده کرده باشم و بتوان بر آن اعتماد داشت ندارم همه شما را دوست میدارم با اصحابت گر چه عمل آنها را ندارم.

پیامبر فرمود به تو بشارت میدهم همانا در روز قیامت شخص محشور مى‏شود با کسى که او را دوست میدارد.

و به خاطر محبت اتشین این صحابه پیامبر این ایه قران نازل شد. (1)

وَ مَنْ یُطِعِ اَللَّهَ وَ اَلرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ اَلَّذِینَ أَنْعَمَ اَللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ اَلنَّبِیِّینَ وَ اَلصِّدِّیقِینَ وَ اَلشُّهَدَاءِ وَ اَلصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقاً

و کسانی که از خدا و پیامبر اطاعت کنند ، در زمره کسانی خواهند بود که خدا ایشان را گرامی داشته [ یعنی ] با پیامبران و راستان و شهیدان و شایستگانند و آنان چه نیکو همدمانند.

بله درست است ، محبت این گونه در دل افراد اثر می کند و شخصیت ها را تغییر می دهد .

پیامبر اسلام می فرمایند :

من‏ أحبّ‏ قوما حشر معهم. و قوله علیه الصلاة و السلام: أنت مع من أحببت‏ (3)

اکسیر محبت هم دریچه ای از امید برای ما می گشاید و هم دریچه ای از نگرانی و نا امیدی.

امید به این که ما اهل بیت را دوست داریم

و نگرانی از این که نکند در دل های ما محبت دشمنان خدا وجود داشته باشد .

مثلا محبت و علاقه به امریکا ( قاتل میلیون ها انسان بر روی کره زمین ) ( قاتل های کت و شروالیِ خوش تیپِ ادکلن زده )

محبت و علاقه به طاغوت

محبت و علاقه به افراد بی ایمان و خوش گذران ( مثال نمی زنم ، اندکی فکر کن )

و اینجاست که هر فردی می تواند از روی علائق خود جایگاه خود در اخرت را مشخص کند که در ان روز وانفسا با چه کسانی محشور خواهد شد .

 

 

1)بخش امامت ( ترجمه جلد 23 تا 27بحار الأنوار) / ج‏5 / 81 / بخش چهارم ثواب دوست داشتن و یارى و ولایت ائمه علیهم السلام که امان از آتش جهنم است ..... ص : 60

و تلفیق شده با مطالب تفسیر نمونه

2) سوره نساء ایه 69

3) شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام / ج‏3 / 461 / [یشهدون مجالس المؤمنین‏] ..... ص : 458

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۱۵:۰۰
محمد حسن قالبی

فلسفه بزرگنمایی کوروش

گاهی در روستاهایی که در کوهپایه زندگی می کنند , بعضا تکه سنگی بزرگ روی کوه هست که اگر مثلا زلزله ای بیاید امکان دارد که این سنگ از جایش تکان بخورد و قل بخورد بطرف روستا و خسارات جانی و مالی ...

برای رفع این خطر دو راه حل وجود دارد :

1. جلوی سنگ چاله بکنند و گودش کنند , و به ارامی سنگ بزرگ را حرکت داده و داخل ان چاله بندازند که در این صورت سنگ مثل بچه ای در بقل مادر شده و هیچ خطری ندارد .

2. گاهی بعضی از کوها بخاطر سنگی بودن امکان کندن چاله وجود ندارد , لذا جلوی روستا با لودر خاک ریز درست می کنند و سنگ را از بالای کوه هل می دهند که وقتی به این خاکریز می رسد کمانه می کند و به طرف روستا نمی رود .

بلا تشبیه جریان اسلام ناب محمدی ( در مقابل اسلام خشن طالبانی و داعشی از طرفی و اسلام عقیم و خنثی ترکیه ای از طرف دیگر ) مثل سنگ مذکور در مثال است که می رود زمینه ساز ظهور امام زمان عج شود و همه سنگرهای کفر و شرک را نابود کند ,

لذا قبل از انقلاب اسلامی ایران که اسلام ناب محمدی جلوه ناب خود را پیدا نکرده بود راه حل اول مذکور در مثال تا حدودی جا داشت ,

اما بعد از انقلاب این سنگ خواه و ناخواه از جای خودش حرکت کرد .

لذا کفار و مشرکین دنبال راه حل دوم رفته اند که این نیرو و پتانسیل عظیم اسلام را از سنگرهای پوچ فکری و ایدئولوژهای خالی از حقیقتشان , بسوی دیگری هدایت کنند , و کمانه بسوی خود مسلمانان کنند

لذا قضیه ایجاد داعش ( که در سخنرانی کلینتون به صراحت بیان شد , که از طرف امریکا بوده ) برای کمانه کردن برندگی این اسلام به طرف خودشان بوده

از طرف دیگر برای اینکه این امت واحده را متفرق کنند ، به سراغ جوامع گوناگون رفته و با بزرگنمایی شخصیت های تاریخی و ملی آنان ، که مثلا فرهنگ و تمدن شما بسیار بالاتر از فلان کشور مسلمان دیگر است و ... داستان معروف تفرقه بینداز و حکومت کن را محقق کند.که جریان بزرگنمایی کوروش از این منظر قابل بررسی است .

دین اسلام با آن قدرت زائد الوصفی که دارد افراد جوامع گوناگون را حول کلمه توحید جمع کرده و با داشتن برنامه های غنی فرهنگی مثل جمع شدن اهل یک محل هر روز سه مرتبه در مسجد ،‌ جمع شدن اهل یک شهر هفته ای یک مرتبه در نماز جمعه و جمع شدن اهل همه کشورها سالی یک بار در حج یک نمونه از فرهنگ عظیم تمدن اسلامی است .

و دشمن برای تکه پاره کردن این امت واحد به دنبال کمانه کردن این نیروی عظیمی است که می رود فرهنگ پوچ و بی مغز غرب مشرک و شرق کافر را در هم بپیچد ( به امید آن روز که همان روز ظهور مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف است که فعلا در مقدمه آن روز بزرگ قرار داریم )


اعتدال یا التقاط

 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۲ ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۰۳:۳۱
جعفری

 

نمک و چربی ، شهوت و غضب

1..مواد غذایی باید دارای دو خصوصیات باشد
برای رفع گرسنگی ـ و برای رشد
لذا در قرآن کریم ، وقتی از غذاهایی جهنمی سخن به میان می‌آید ، می فرماید : خوراک جهنمی این دو خصوصیات را ندارد

لَیْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاَّ مِنْ ضَریعٍ (6)[1] لا یُسْمِنُ وَ لا یُغْنی‏ مِنْ جُوعٍ (7)
براى آنان طعامى جز خار خشک و زهرآگین وجود ندارد که نه فربه مى‏کند و نه از گرسنگى بى‏نیاز مى‏نماید.

2. خوراکی های پر طرفداری مثل چیپس و پفک و پفیلا و ... که بعضا ارزش غذایی زیادی ندارد ، اما چرا اینقدر طرفدار دارند ، بخاطر وجود دو عنصر نمک و چربی ( روغن ) است ، بطوری که اگر این دو عنصر در این مواد غذایی نباشد ، قطعا این مواد خوراکی هیچ طرفداری نخواهند داشت ، زیرا نه ارزش غذایی دارند و نه مزه .
تولید کنندگان این گونه مواد غذایی چون می دانند این نوع خوراکی ها ارزش غذایی ندارند لذا با استفاده از چند عنصر مضر مثل نمک ، روغن و چربی هر چه که می توانند ، مزه این غذاها را بالا می برند ، که کمبود ارزش غذایی را در زیر پرده مزه کاذب پنهان کنند .
در حالی که نه گرسنه را سیر می کنند ، و نه باعث رشد می شوند

3. همانگونه که بدن انسان نیازمند خوراک است سالم است ، فکر انسان نیز نیازمند خوراک فکری سالم است

در حوزه خوراک فکری ،اگر سریالها و سینماهای هالیوودی و بالیودی و سازمانهای سینمائی کوچک تر دیگر که عمدتا دنباله رو این غول های سینمائی هستند ، مورد نقد واقع شود ، مشاهده می شود که در متن و فیلمنامه این فیلمها که باعث جذاب شدن آنها می شود ، از دو عنصر شهوت و غضب در قالب عشق و خشونت استفاده می شود ، بطوری که اگر این دو عنصر از این فیلم ها گرفته شود ، حرفی برای گفتن ندارند .

یعنی دقیقا مثل مواد غذایی کاذب همچون ؛ پفک و چیپس و ... نه توان سیر کردن و اقناع فکر و روح انسان را دارد و نه پشتوانه ای از حقیقت دارد که بتواند روح بی نهایت خواه انسان را سیراب کند .

4. انسان دارای گوهری ناب و غیر قابل توصیف است که خداوند متعال در آیه 29 سوره حجر به آن اشاره می کند ، آنجا که می فرماید : « َ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی » یعنی خداوند می فرماید : من از روح خود در انسان دمیدم .

ای انسان تو موجود بی نهایتی هستی که اگر می خواهی روح بی نهایت خود را سیراب کنی راهی جز اتصال به حق نداری و اگر چند روز بخواهی خودت را با غذاهای کاذب سیراب کنی ، موقعی به خودت می آیی که سرمایه اصلی ( عمر ) خودت را از دست دادی و روح تشنه از حقیقت را به دیاری می فرستی که انتهایی برای آن متصور نیست .



[1] سوره الغاشیه آیه 6 - 7

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۰۱
جعفری

اعتدال یا التقاط

پرده اول :
دوستی داشتم که می گفت ما در عروسی ها خیلی سخت گیری نمی کنیم ، مثلا یک شب در خوردن فلان چیز نباید سخت گرفت که حرام است و یا مثلا در پوشش خیلی مقید به رعایت بعضی از چیزها نیستیم

از او سوال کردم که در عزاداریها چگونه اید ؟( ایشان مال منطقه ای بود که عزاداریهای با شکوهی دارند )
گفت اتفاقا خیلی در عزاداریها با شور و شوق شرکت می کنیم ، و از هر لحاظ برای عزاداری کم نمی گذاریم ، گفتم خوب چرا اینگونه اید ، نه به آن عروسی و نه به این عزاداری ؟
گفت خوب ما در کارمان افراط نداریم ، هر چیزی جای خودش انسان باید در کارهایش اعتدال داشته باشد .

پرده دوم :
وارد خانه یکی از اقوام شده ام ، بعد از احوالپرسی و خوش بش ، بلند که می شود برود چای بیاورد یک لحظه به در و دیورا خانه نگاه می کنم ، در یک طرف تابلویی زیبا منقش به آیه « و إن یکاد الذین ...» و مقداری آن طرف عکسی منسوب به یکی از معصومین علیهم السلام ، و طرف دیگر عکس زنی نیمه عریان و ...
خوب لابد این هم اهل سخت گیری و بقولی افراط نیست او هم در کارهایش اعتدال دارد .

و...

این افراد ، مسلمانان زخمی و تیر خورده از تهاجم فرهنگی اند ،

که وظیفه افسران و سربازان جنگ نرم است که با تلاش و کوشش سعی در نجات این افراد از دست شیاطین جن و انس باشند , چه اینکه اگر این افراد به حال خود رها شوند , می رود که خون غیرت و دینش بالکل از روحشان خارج شده و بسان مرده ای متحرک و بی تفاوت در آیند , و بسان اجیر بی جیره و مواجب برای دشمن کافر باشند که کمر همت به ریشه کن کردن اسلام بسته .
اما اصل مساله یعنی فرق بین اعتدال و التقاط عرض می کنم :  گرامیان این دیدگاه هایی که عرض کردم التقاط است نه اعتدال

تبیین مساله :

در لغت التقاط ریشه اش کلمه لقط به معنای برداشتن و برچیدن چیزی است و به چیز برداشته شده لقطه گفته می شود و در اصطلاح ، التقاط گر به کسی گفته می شود که جزئی از مکتب را گرفته و با جزء دیگر مکتب یا دین دیگر تلفیق می کند .

به طور مثال مهندس مهدی بازرگان در کتاب «مذهب در اروپا» ، اروپائیان را در خط انبیا دانسته و مى‌نویسد:
حمام رفتن صبحگاه آنان که گاهى قبل از آفتاب انجام مى‌شود به منزله وضو و غسل، خواندن سرمقاله روزنامه را به منزله نماز خواندن، خواندن مقالات و اطلاعات دیگر این روزنامه‌ها را در حکم تعقیبات نماز. روزنامه نیم‌روز را خواندن و به اخبار گوش دادن، این مترادف است با صلاة الوسطى. کتاب بعد از ناهار را در حکم تعقیبات نماز ظهر، خوابیدن‌شان را همان هشت‌ساعت خوابیدنى‌که مؤمنان هم مى‌خوابند و مستحب هم هست. به قمارخانه و میخانه و رقاصخانه رفتنشان، البته اینها خیلى کم است. اینها قابل اغماض است. غیر قابل ملاحظه است. ورزش و تئاتر و موزه رفتن شبانه آنها در حکم امور مستحبى است.

در واقع چنین شخصی قائل به نوعی اومانیسم ( انسان محوری ) است ، یعنی خودش را محور حقائق قرار داده و هر چه را مطابق با میل اش باشد گرفته و هر چه را که مطابق با میلش نباشد رها می کند ،
از دیدگاه چنین شخصی مثلا همه احکام اسلام قابل عمل نیست ، و فقط آنچه را با میلش مطابق است را قبول دارد،

حال اگر مقداری منصف باشد مستقیم نمی گوید اسلام دین افراطی است بلکه می گوید باید انسان در زندگی اش اعتدال داشته باشد ، که مفهوم حرفش این است که اسلام دین معتدلی نیست .

لذا طرف می گوید ، به جوانها سخت نگیرید ، بگذارید آزاد باشند ، بگذارید خودشان راه خود را انتخاب کنند ، خوب دوست گرامی که این حرف را می زنی بچه های خودت را هم آزاد می گذاری دست به هر کاری بزنند و هر بدبختی مثل اعتیاد ، رابطه با جنس مخالف و ... را تجربه کنند بعد که سرمایه عمرشان به باد فنا رفت ، بنشینند ببینند کدام راه بهتر است تا آن را انتخاب کنند .

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۵ ، ۱۸:۳۳
جعفری

امام رضا علیه السلام و غول چراغ جادو

در افسانه های قدیمی داستانی به اسم غول چراغ جادو ، با دست کشیدن به چراغ جادو این غول ظاهر شده و همه خواسته های صاحب چراغ را بر آورده می کرد ،

متاسفانه برخی نگاهشان در توسل به اهل بیت علیهم السلام اینگونه است ، طرف که به حرم امام رضا علیه‌السلام می رود که تا با توسل به آن بزرگوار خواسته هایش را بر آورد ، اما وقتی بنابر دلایلی خواسته اش بر آورده نمی شود ، با حالت قهر تصمیم می گیرد به زیارت آن بزرگوار نرود یا اینکه خدای ناکرده از ارادتش به حضرت کم می شود .

در حالی که باید دانست ائمه معصومین علیهم السلام نماینده خداوندی هستند که علاوه بر قادر بودن و مهربان بودن ، حکیم نیز هستند . 
غول چراغ جادو که در ابتدای نوشتار به آن اشاره شد ( صرف نظر از واقعی نبودن و خیالی بودن چنین چیزی ) فقط قادر به انجام کار بود و اینکه مطیع صاحب چراغ بود ، اما آیا خداوند هم باید مطیع ما باشد یا اینکه ما باید مطیع او باشیم ؟

صد البته که ما باید مطیع خداوند متعال باشیم ، نه اینکه که هر کاری را که خواستیم انجام دهیم و خداوند هم تابع خواسته های ما باشد و همه اسباب و وسایل را طبق خواسته های ما مهیا نماید ، زیرا این دیدگاه که همان دیدگاه اومانیستی و انسان محوری است که اصلا اعتقادی به مبداء و معاد ندارد و اگر هم خدایی را قبول کند ، خدایی را قبول دارد که نعوذبالله در حد غول چراغ جادو باشد .

اما از دیدگاه انسان موحد خداوند بسان طبیبی است که آگاه به امراض بوده و اگر چیزی می دهد یا اینکه چیزی را می گیرد همه از روی حساب و کتاب است ، لذا در رویت داریم از رسول گرامی اسلام صلی‌ الله علیه و آله که می فرماید :

یَا عِبَادَ اللَّهِ أَنْتُمْ‏ کَالْمَرْضَى‏ وَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ کَالطَّبِیبِ فَصَلَاحُ الْمَرْضَى فِیمَا یَعْلَمُهُ الطَّبِیبُ وَ یُدَبِّرُهُ بِهِ لَا فِیمَا یَشْتَهِیهِ الْمَرِیضُ وَ یَقْتَرِحُهُ أَلَا فَسَلِّمُوا لِلَّهِ أَمْرَهُ تَکُونُوا مِنَ الْفَائِزِین‏ .

یعنی : ای بندگان خدا شما مثل مریض هستید و خداوند بمثابه طبیب ، پس صلاح مریض در همان است که طبیب تشخیص داده و صلاح مریض در هر چه که دوست دارد نیست ، پس ای بندگان خداند تسلیم امر و مقدرات الهی شوید تا از رستگاران گردید

 

 

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۲۱
جعفری

اهل تلاش باشم یا اهل توکل و توسل ؟

ز آنجایی که انسان موجودی نیازمند خلق شده ، و در تمام شئون زندگی خود وابسته است ، در طول حیات زندگی خود همیشه نیازمند به پشتیبان می باشد .

با نگاهی به منابع اسلامی می بینیم که از دیدگاه اسلام نیز انسان موجودی نیازمند و محتاج می باشد که به تنهایی قادر به برآورده کردن نیازهای خویش نمی باشد ، مخصوصا که از دیدگاه اسلام انسان موجودی ابدی است و طبیعتا با این دیدگاه احتیاجات انسان بسیار بیشتر از مکاتب دیگری است که زندگی انسان را محدود به این دنیای مادی می دانند .

اما با این حال از دیدگاه اسلام ، انسان نه تنها باید احتیاجات امور مهم و عالی خود را از خداوند متعال طلب کند ، بلکه در امور دنیوی خود نیز سفارش به توکل و توسل به خداوند تبارک و تعالی می کند ،در این زمینه حدیثی قدرسی است درکتاب وسائل الشیعه ج 7 ص 32 حدیث 8534

أَحْمَدُ بْنُ فَهْدٍ فِی عُدَّةِ الدَّاعِی قَالَ فِی الْحَدِیثِ الْقُدْسِیِ‏ یَا مُوسَى سَلْنِی‏ کُلَ‏ مَا تَحْتَاجُ إِلَیْهِ حَتَّى عَلَفَ شَاتِکَ وَ مِلْحَ عَجِینِکَ.

دراین حدیث قدسی خداوند متعال خطاب به حضرت موسی علیه السلام می فرماید : یا موسی همه احتیاجاتت را از خداوند بخواه حتی علف گوسفندت و نمک آش ات را

پر واضح است که توسل در عرض تلاش نیست ‌، یعنی این گونه نیست که انسان برای نیل به مطلوب و خواسته های خویش دو راه جداگانه در پیش رو داشته باشد ، یکی تلاش و کوشش و دیگری توسل .

خیر این گونه نیست ، بلکه توسل و دعا در طول تلاش و کوشش است ، به این معنا که از نظر انسان موحد در همان حال که باید از استعداد های و نعمت های الهی بهره ببرد ، در عین حال باید توجه داشت که همه این نعمت ها و اسباب مخلوق خداوند بوده ، و علت اصلی و سبب الاسباب خداوند است ، بطوری که همه این اسباب نیز با عنایت و اراده الهی است که موثرند ، و از خود هیچ ندارند .

از دیدگاه انسان موحد همه جهان پرتوی از نور الهی بوده که با اراده او خلق شده ، و با اراده او تدبیر می شود و انسان نیز باید هنگام استفاده از وسایل به این معنا توجه داشته باشد ، با این دیدگاه است که خداوند متعال در عین اینکه به حضرت موسی می فرماید نمک آش و علف گوسفند خود را از من بخواهد ، او را از تلاش برای بدست آوردن حاجاتش برحذر نمی دارد .

چرا که انسان اگر اسباب و وسایل را دید اما نظر به خالق آنها نداشت ، ناخود آگاه آنها را مستقل دیده و مبتلا به شرک می شود ، پس برای اینکه هم از نعمت و وسایل الهی باید استفاده کرد و در عین حال مبتلا به شرک نشد ، باید در همه حالات خداوند را همه کاره و ناظر به اعمال دانست و از او استمداد و یاری خواست و بقول حافظ
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست         راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۵ ، ۰۳:۱۰
جعفری