پرتوی از اسمان

سبک زندگی انسانی اسلامی از منظر ایات و روایات

سبک زندگی انسانی اسلامی از منظر ایات و روایات

لطقا در نشر و گسترش این مطالب ما را یاری کنید

نویسندگان
پیوندها

۱۶ مطلب با موضوع «مذهبی» ثبت شده است

مطلب حرام دارای اثر لقمه حرام

1..طبق روایات رسیده از معصومین علیه السلام، لقمه حرام دارای اثرات سوئی است از جمله عدم استجابت دعا ، عدم پذیرش عبادت و عدم پذیرش حرف حق،
کما اینکه مثلا در داستان رویارویی کوفیان با  امام حسین علیه السلام در روز عاشورا بعد از نصحیت های زیاد نسبت به لشگر عمر زیاد و کوفیان و عدم پذیرش کوفیان، امام علیه السلام علت صف آرایی و عدم پذیرش حق توسط کوفیان را لقمه حرام می داند
کُلُّکُمْ عَاصٍ لِأَمْرِی غَیْرُ مُسْتَمِعٍ قَوْلِی فَقَدْ مُلِئَتْ‏ بُطُونُکُمْ‏ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِکُمْ الحدیث [1]
یعنی : همه شما بر دستور من عصیان کرده و حرفم را نمی شنوید ، چرا که شکمهایتان از حرام پر شده و قلبهایتان پذیرای حقائق نیست .

2. کلام و مطلب ( نوشته ،‌فیلم ، عکس و ...) حرام نیز همان آثار لقمه حرام را خواهد داشت ، موید این مطلب روایتی است از امام صادق علیه السلام که ذیل آیه 24 سوره عبس می باشد آنجا که خداوند متعال می فرماید : «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ» حضرت مقصود از طعام را طعام فکری می داند « عِلْمُهُ‏ الَّذِی‏ یَأْخُذُهُ‏ عَمَّنْ یَأْخُذُه‏»[2]

3. با لحاظ این دو مقدمه و بررسی آنچه در فضای مجازی (اینترنت ، تلگرام و ...) وجود دارد( از مطالب کذب، افتراء، تهمت و ...) و غرق شدن در فضای اینچنینی ، طبیعی است که نتوان حق را از ناحق و سره را از ناسره تشخیص داد

4. شاید بتوان مصداق عدم تمییز حق از باطل را در مباحث انتخاباتی اخیر دید، که در این فضا چگونه به ناحق جای قاضی را با جلاد و شیاد عوض کردند و ... و خیلی ها هم تحت تاثیر ...

 



[1] بحار الانوار ج 45 ص 8

[2] کافی ج 1 ص 50

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۶ ، ۱۴:۲۸
جعفری

بر روی خاک‌های مقدس یادمان طلائیه هنگام غروب رو به کربلا نشسته بودم. به شهدا فکر می‌کردم. شهدا خوشا به حال شما. ای کاش ما هم دران زمان بودیم و این معانی ایثار و فداکاری را درک می‌کردیم. چه می‌شد اگر توفیق من هم می‌شد تا در این دانشگاه انسان سازی شرکت می‌کردم و بنا به گفته امام مسیر صد ساله را یک شبه طی می نمودم.

در دلم می‌گفتم چرا بعد از انقلاب و رفراندوم مردم 98 در صد مردم به جمهوری اسلامی ایران آری گفتند اما به محض این که میدان بلا فرا رسید و جنگ بر ما تحمیل شد از بین مردانی که توانائی حضور در میدان جنگ را داشتند فقط و فقط یک درصد و بلکه کمتر از یک درصد در جنگ حضور پیدا کردند.

ایا با این همه ادعا و کبکبه ای که برای خود دارم اگر در ان زمان زندگی می کردم ، در میدان نبرد جرء ان 97 درصد مصلحت اندیش می‌شدم و یا مانندان یک درصد فدا کار، صادقانه به میدان نبرد می‌رفتم.

سال‌ها گذشت تا این که زمانه، زمانه ما شد. دوباره میدان‌های نبرد و شهادت باز شد. دوباره میدان مبارزه با نفس یعنی جهاد اکبر برای حضور در میدان‌های جنگ یعنی جهاد اصغر فراهم شد.

نوبت به من رسید. این بار فرصت برایم فراهم شده بود تا به عنوان بسیجی به میدان‌های حق علیه باطل در محور مقاومت اسلامی حضور پیدا کنم.

اینجا دیگر جای تعارف نبود. اینجا جای خون و خاک و باروت بود ، جای اسیر شدن و شکنجه شدن، جای زنده زنده سوختن و قطعه قطعه شدن. ایا بروم؟

نه فکر نکنم وظیفه من باشد.

اصلاً خانمم را کجا بفرستم.

خانمم دختر بچه 7 ماهه دارد و احتیاج دارد که شوهرش کنارش باشد.

اصلاً اگر شهید شدم خانمم چکار می‌کند. کجا برود؟

بچه‌ام چگونه تربیت می‌شود؟

ایا او احتیاج به پدر ندارد.

اصلاً اگر فقط مجردها را بفرستند بهتر است، چرا که انها سایه سر کسی نیستند و نهایتاً با شهادتشان پدر و مادر انها ناراحت می شود و بعد از مدتی فراموش می‌کنند اما متاهل ها این گونه نیستند و تا آخر عمر روند زندگی همسر و فرزندشان عوض می‌شود.

وظیفه من فعلا کمک به مردم کشور خودم است .

نه ، اصلا فکر نمی کنم که وظیفه من باشد .

توجیه هایم چقدر با 98 درصدی که به میدان جنگ نرفته بودند تشابه داشت داشت .

اصلا نه چقدر این توجیه ها با تاریخ زمان امام حسین هماهنگ است . مگر گفته افرادی که حسین ابن علی را یاری نکردند چه بود ؟

بله درست است. ادعا بسیار (97 درصد) و عمل اندک ( 1 درصد )

به یاد ندای غریبانه سید و سالار شهیدان افتادم که چه اندوه ناک این فریاد را بر زبان جاری می‌کردند.

«النّاسُ عَبیدُ الدُّنْیا وَالدّینُ لَعْقٌ عَلی الْسِنَتِهِمْ یحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ، فَاذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیانونَ.»(1)

مردم بنده و برده دنیا هستند و دین بازیچه زبان انهاست و تا هنگامی که منافعشان تأمین می‌شود از دین پیروی می‌کنند. اما وای بر لحظه‌ای که بلا بر انها وارد شود. که هنگامه بلاء دین دارها اندک می‌شود.

(هر کس بخواهد کاری را انجام ندهد توجیه ان کار را پیدا خواهد کرد و هر کس بخواهد کاری را انجام دهد راهکار ان را پیدا خواهد کرد .)

 

1) تحف العقول / النص / 245 / و عنه ع فی قصار هذه المعانی ..... ص : 245

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۰۷
محمد حسن قالبی

معمولاً افرادی که مذهبی نیستند با نشاط‌ تر به نظر می‌رسند.

در حالی که گفته می‌شود یکی از علائم مؤمن نشاط اوست. برای واضح‌تر شدن این امر لازم است انواع و اقسام نشاط را برسی کنیم تا در این میدان مشخص گردد ایا نشاط افراد مذهبی بیشتر است یا افرادی که زیاد مذهبی نیستد.

قبل از این که مطلب را بخوانید به نظر شما کدام قشر با نشاط ‌تر هستند؟ مذهبی یا غیر مذهبی؟

نشاط دو نوع داریم

1-نشاط درونی. نشاطی که ناشی از روحیات درون انسان است و حتی در زندان‌های بعث عراق هم این نشاط همچنان وجود دارد و عامل نشاط خود و دیگران است.

2-نشاط بیرونی. نشاطی که همیشه وابسته به عوامل بیرونی است. یا باید با موسیقی شاد شود و یا به مراسم جشن و پایکوبی برود و یا کسی برای او جک تعریف کند و یا با رنگ و یا ..... ماشین خریده، پس شاد است. خانه خریده پس شاد است. یعنی فرد کاملاً وابسته به عوامل بیرونی شده است.

اما اصل در نشاط، نشاط درونی است، نشاطی است که از درون انسان می‌رویید.

 ما تا چه اندازه باید وابسته به عوامل بیرونی نشاط آفرین باشیم.

انسان‌های موفق مصرف کننده نشاط نیستند، بلکه تولید کننده نشاط هستند. حتی جائی که هیچ یک از عوامل نشاط نباشد.

این به ان معنا نیست که اسلام با نشاط بیرونی مخالف باشد. بلکه برای ان حد و اندازه مشخص کرده است.

ایا واقعاً مؤمنین اهل نشاط نیستند؟

انسان مؤمن و افراد موفق خود را وابسته به عوامل بیرونی نمی‌کند و خود تولید کننده نشاط برای دیگر افراد هستند.

عامل نشاط‌های بیرونی کاملاً اشکار هستند و بعد از مدتی انسان را وابسته به خود می‌کنند به طوری که جدا شدن از ان عوامل باعث افسردگی شدید برای افراد وابسته به انها می‌گردد.

اما عامل نشاط‌های درونی چیست؟ پایه نشاط انسان باید بر چه چیزی بنا شده باشد. اگر فرد نشاط درونی خودش را تقویت بکند قطعاً نیاز فرد به عوامل بیرونی کمتر می‌شود.

همه می دانید که مکان‌های نظامی بسیار خشک هستند و یکی از مشکلات بزرگ امروزه افسردگی دوران سربازی است. چرا که فردی وابسته به عوامل بیرونی نشاط شده و یک دفعه از انها جدا می‌شود و هیچ عامل نشاط درونی هم ندارد. فلذا بعضاً به خودکشی هم می‌رسند. حالا فکرش را بکنید که کسی در فضای نظامی اسیر هم بشود. حال هنر است که فرد شاد باشد. در اینجاست که اهل ایمان و صبر مثل اسرای زمان جنگ را می‌بینیم که دران تنگنا همچنان عامل نشاطشان پابرجا بود و هرگز امید خود را از دست نمی‌دادند.

نشاط یک لفظ عربی است و معنای ان سرور و فرح و شادی نیست بلکه نشاط به معنای فعالیت و پویایی است نشیط یعنی فعال. فعالیت هم یک اثر رضایت مندی و لذت بردن دارد که به ان می گویند نشاط.

ما نشاط را به شادی معنا می‌کنیم در حالی که معادل شادی به عربی سرور و فرح است.

(تسر اناظرین) (1) یعنی دیگران را خوشحال می‌کند.

فرح یک نوع حال است یعنی می اید و می‌رود، اما نشاط یک ویژگی درونی است که در انسان باید به وجود بیاید لذا ما می گوییم که عوامل برونی اصلاً نشاط آفرین نیستند بلکه صرفاً شادی آفرین‌اند. شادیی که می اید و می‌رود و حال است و یعنی الان در این حال لذت بخش است و تا چند لحظه دیگر حال تمام می‌شود. فلذا بسیار دیده می‌شود که افراد بعد از شادی‌های گناه آلود دچار افسردگی می‌شوند.

نشاط واقعی که انسان دائماً در تمام شرائط احساس لذت می‌کند فقط و فقط در زمانی به وجود می اید که فرد احساس رشد داشته باشد. احساس می‌کنید که دارید یک آدم دیگری می‌شود و چون رشد انتها ندارد پس نشاط هم انتها ندارد. فرد دائماً باید رشد کند و در زندگی تکاملی خود همیشه احساس نشاط بکند.

الان دغدغه‌ای در محافل غربی وجود دارد که با افرادی که سنشان بالا است و عوامل نشاط در انها اثر ندارد و زندگیشان به روز مرگی دچار شده است چه کار کنیم. الان در دنیای مدرن مسئله سالمندی بسیار پیچیده است. در حالی که اسلام دستور می‌دهد که تو باید با بزرگ سالان ارتباط داشته باشی. بزرگ سالان نرمال. یعنی اگر بزرگسالی عامل نشاط جوان شود این نه تنها برای جامعه سر بار نیست بلکه سرمایه جامعه است مثلاً اقای بهجت که اگر کسی در نماز جماعت او شرکت می‌کرد تا یک هفته یک احساس نشاط درونی داشت و یا اقای قرائتی که در این سن بالا همانند یک جوان انرژی دارند و یا مرحوم اقای دولابی که فقط افرادی که ایشان را دیده‌اند متوجه حرف بنده می‌شوند.

اگر فردی واقعاً اسلامی زندگی کند، هر چه سنش بالاتر رود شاداب‌تر و با نشاط ‌تر می‌شود.

به امید اسلامی و با نشاط شدن جامعه

 

 

(1) قَالَ إِنَّهُ یقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ اَلنَّاظِرِینَ

می‌فرماید: آن ماده گاوی است زرد یک دست و خالص، که رنگش بینندگان را شاد می‌کند. » سوره بقره آیه 69

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۴۳
محمد حسن قالبی

در گوشه خیابان عده‌ای رفتار نامناسبی و غیرشرعی از خود بروز می‌دهند و من نگاه می‌کنم. با خود فکر می‌کنم، آیا تذکر بدهم یا نه؟ نه. نکند اگر بگویم آن‌ها ابرویم را بریزند؟ نه، هیچی نمی‌گویم.

وارد اتوبوس می‌شوم، در کنار پنجره بر روی صندلی‌های خشک اتوبوس می‌نشینم و بیرون را تماشا می‌کنم.

ناگهان بویی به مشامم رسید. خدایا این بوی چیست؟ چقدر زننده است. به این‌طرف و ان طرف خود نگاهی می‌کنم. بله. گلاب به روی شما، فردی پایش را از داخل کفش بیرون آورده و جورابش حسابی بو می‌دهد. لحظه‌ای طول نمی‌کشد صدای همه در می‌آید. آقا چه وضعیه. هر کس از گوشه‌ای تذکری می‌دهد. به لحظه نمی‌کشد که ان فرد پایش را داخل کفش خودش می‌کند.

اما من، از داخل پنجره به بیرون نگاه می‌کنم و از کرده خود ناراحت. چرا چیزی نگفتم. مگر زشتی ان رفتار غیرشرعی که در خیابان دیده بودم از بوی پا کمتر بود. نه هرکز.

خود را سرزنش می‌کردم به این فکر می‌کردم که چقدر نفس خودم را دوست دارم و حاضر نیستم برای خدا از خودم مایه بگذارم تا نکند که کسی به من بگوید: به تو هیچ ربطی ندارد و خدای‌نکرده فحشی بخورم.

اینجا بود که به یاد این آیه قران افتادم (وَ لاَ یخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ) (1) بله افرادی که ایمان حقیقی دارند از ملامت ملامت کنندگان نمی‌ترسند.

حاج احمد آقا تعریف می‌کردند روزی که امام را برای ایراد سخنرانی در حسینیه جماران همراهی می‌کردم، قبل از آن‌که امام بروند روی جایگاه - همچنان که صدای فریاد مردم می‌آمد که: «درود بر خمینــی» - امام دست مرا گرفتند و دم گوش من فرمودند: این جمعیت را می‌بینی که همه یک‌صدا و بلند «درود بر خمینی، درود بر خمینی» می‌کنند به خدا قسم اگر همه‌شان جمع شوند و بگویند: «مرگــ بر خمینی»، ذره‌ای از هدفی که دارم و راهی که پیش گرفتم عقب‌نشینی نخواهم کرد.

 

 

(1)(یا أَیهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یرْتَدَّ مِنْکمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یأْتِی اَللَّهُ بِقَوْمٍ یحِبُّهُمْ وَ یحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی اَلْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی اَلْکافِرِینَ یجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ وَ لاَ یخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ ذَلِک فَضْلُ اَللَّهِ یؤْتِیهِ مَنْ یشَاءُ وَ اَللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، هر کس از شما از دین خود برگردد، به زودی خدا گروهی [دیگر] را می‌آورد کهانان را دوست می‌دارد و آنان [نیز] او را دوست دارند. [اینان] با مومنان، فروتن، [و] بر کافران سرفرازند. در راه خدا جهاد می‌کنند و از سرزنش هیچ ملامتگری نمی‌ترسند. این فضل خداست. آن را به هر که بخواهد می‌دهد و خدا گشایشگر داناست.

سوره مائده‌ای 54

 

۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۵ ، ۱۷:۱۸
محمد حسن قالبی

چند ماه بیشتر از عروسیش نگذشته بود . رفقاش دستش انداخته بودن .

یکی می گفت : علی رفتی قاطی مرغ ها .

دیگری میگفت : علی ، بد بخت شدی رفت .

داریوش سوال کرد : علی از کجا پول در میاری ؟ حتما پدرت وضعش خوبه !!!

علی یک لبخند زد و جواب داد : خدا میرسونه .

خدا میرسونه !!! چجوری ؟؟؟ حتما سقف خونتون باز میشه و هر چی احتیاج داشتی از سقف پایین میریزه .

علی : نه از سقف نمیریزه اما خدا می رسونه .

علی راستش را بگو این قدر تفره نرو ، از کجا زندگیت را می چرخونی ؟

علی : راستش را بخواهی یک حمسایه یهودی داریم ، فوق العاده وضعش خوبه ، از همان روز اول عقد گفت : تو ازدواج کن من کمکت می کنم . الان هم هر ماه کمکمون می کنه . هیچی برامون کم نگذاشته .

داریوش : دیدی گفتم . پس چرا از همون اول راستش را نگفتی ؟

علی : چرا وقتی من میگم خدا میرسونه و خودش تضمین کرده که اگر ازدواج کردید من کمک می کنم و برکت می دهم قبول نمی کنید اما تا می گویم یک یهودی پول دار ، همه خیالتون راحت می شه و باور می کنید . یعنی وعده خدا از وعده یک یهودی پولدار کمتر می ارزه .

امیر المومنین علی علیه السلام می فرمایند :

لَا یُصَدَّقُ إِیمَانُ‏ عَبْدٍ حَتَّى یَکُونَ بِمَا فِی یَدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِی یَدِه‏ . (1)

هنگامی ادعای ایمان فرد صادق است که به انچه در دستان خدا است اعتماد بیشتری داشته باشد تا به انچه در دست خودش است .

پس باید به وعده خدا اعتماد کرد چرا که او تضمین کرده اگر دو جوان با هم ازدواج کنند از فضل و کرم خود به انها می دهم و انها را بی نیاز می کنم . (2)

و این رزق تضمین شده این گونه نیست که یک دفعه از سقف منزل پایین بیاید . بلکه گاهی به پیدا کردن شغل مناسب حاصل می شود و گاهی با ایجاد شرایط مناسب که هیچ وقت به فکرش نبودید و گاهی .....

به امید اعتماد بی نهایت به خدای بی نهایت

 

(1)بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج‏64 / 314 / باب 14 علامات المؤمن و صفاته ..... ص : 261

(2) سوره نور ایه 32 (وَ أَنْکِحُوا اَلْأَیَامى‏ََ مِنْکُمْ وَ اَلصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَ إِمَائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اَللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اَللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ‏)  ترجمه : بی‏همسران خود ، و غلامان و کنیزان درستکارتان را همسر دهید . اگر تنگدستند ، خداوند آنان را از فضل خویش بی‏نیاز خواهد کرد ، و خدا گشایشگر داناست .

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۵ ، ۱۷:۰۲
محمد حسن قالبی

رفته بود زیارت خانه خدا ، با شلوغی های اطرافش با حسرت نگاه می کرد ، کم کم ناراحتی توی چهرش نمایان می شد ، رنگ صورتش هم پریده بود ، خدایا !!!

اقا کنارش ایستاده بود ، رو می کنه به مفضل میگه : چرا این طوری دگرگون شدی ؟

مفضل جواب میده : نگاه می کنم می بینم این همه حکومت ها به اسم اسلام سر علم کردند و همشون ادعای اسلام دارند اگه همه اینها شیعه بودند ، همشون ولایت اهل بیت را قبول می کردند ، اگه همه افرادی که اینجا تو خانه خدا هستند دوست دار و پیرو شما می شدند چی می شد !!!!

اقا امام صادق می فرمایند : مفضل ، اگه این اتفاق بیفته ، وظیفه خیلی سنگینی روی دوش شما قرار می گرفت .

چرا که در این صورت باید شب ها را برنامه ریزی می کردید و خیلی کم می خوابیدید و در روزها تلاش فراوان انجام می دادید و غذا های خیلی ساده مثل نان جو خشکیده می خوردید و لباس های ذبر و خشن می پوشیدید ، همانند امیر المومنین علی علیه السلام.

سپس حضرت با کنایه به مفضل می کوید : شما که خود را منتسب به ما می دانید ، اگر بعد از این که حکومت به دست مان افتاد این گونه برخورد نکنید ، گرفتار اتش جهنم خواهید شد . پس حالا که حکومت در دست ما نیست ، شما بخورید و بخوابید و هیچ کاری انجام ندهید .

اقا امام صادق با این روایت تکان دهنده می خواهند به شیعیان بفهمانند که مسئولیت سنگینی بر دوش دارید چه قبل از حکومت جهانی اسلام و چه بعد از ان.

پس چه خوب است که در این دوران غیبت خود و دیگران را برای حکومت عدل الاهی و ظهور مهدی صاحب الزمان اماده کنیم .

متن روایت ....

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۵ ، ۱۷:۲۹
محمد حسن قالبی