بر روی خاکهای مقدس یادمان طلائیه هنگام غروب رو به کربلا نشسته بودم. به شهدا فکر میکردم. شهدا خوشا به حال شما. ای کاش ما هم دران زمان بودیم و این معانی ایثار و فداکاری را درک میکردیم. چه میشد اگر توفیق من هم میشد تا در این دانشگاه انسان سازی شرکت میکردم و بنا به گفته امام مسیر صد ساله را یک شبه طی می نمودم.
در دلم میگفتم چرا بعد از انقلاب و رفراندوم مردم 98 در صد مردم به جمهوری اسلامی ایران آری گفتند اما به محض این که میدان بلا فرا رسید و جنگ بر ما تحمیل شد از بین مردانی که توانائی حضور در میدان جنگ را داشتند فقط و فقط یک درصد و بلکه کمتر از یک درصد در جنگ حضور پیدا کردند.
ایا با این همه ادعا و کبکبه ای که برای خود دارم اگر در ان زمان زندگی می کردم ، در میدان نبرد جرء ان 97 درصد مصلحت اندیش میشدم و یا مانندان یک درصد فدا کار، صادقانه به میدان نبرد میرفتم.
سالها گذشت تا این که زمانه، زمانه ما شد. دوباره میدانهای نبرد و شهادت باز شد. دوباره میدان مبارزه با نفس یعنی جهاد اکبر برای حضور در میدانهای جنگ یعنی جهاد اصغر فراهم شد.
نوبت به من رسید. این بار فرصت برایم فراهم شده بود تا به عنوان بسیجی به میدانهای حق علیه باطل در محور مقاومت اسلامی حضور پیدا کنم.
اینجا دیگر جای تعارف نبود. اینجا جای خون و خاک و باروت بود ، جای اسیر شدن و شکنجه شدن، جای زنده زنده سوختن و قطعه قطعه شدن. ایا بروم؟
نه فکر نکنم وظیفه من باشد.
اصلاً خانمم را کجا بفرستم.
خانمم دختر بچه 7 ماهه دارد و احتیاج دارد که شوهرش کنارش باشد.
اصلاً اگر شهید شدم خانمم چکار میکند. کجا برود؟
بچهام چگونه تربیت میشود؟
ایا او احتیاج به پدر ندارد.
اصلاً اگر فقط مجردها را بفرستند بهتر است، چرا که انها سایه سر کسی نیستند و نهایتاً با شهادتشان پدر و مادر انها ناراحت می شود و بعد از مدتی فراموش میکنند اما متاهل ها این گونه نیستند و تا آخر عمر روند زندگی همسر و فرزندشان عوض میشود.
وظیفه من فعلا کمک به مردم کشور خودم است .
نه ، اصلا فکر نمی کنم که وظیفه من باشد .
توجیه هایم چقدر با 98 درصدی که به میدان جنگ نرفته بودند تشابه داشت داشت .
اصلا نه چقدر این توجیه ها با تاریخ زمان امام حسین هماهنگ است . مگر گفته افرادی که حسین ابن علی را یاری نکردند چه بود ؟
بله درست است. ادعا بسیار (97 درصد) و عمل اندک ( 1 درصد )
به یاد ندای غریبانه سید و سالار شهیدان افتادم که چه اندوه ناک این فریاد را بر زبان جاری میکردند.
«النّاسُ عَبیدُ الدُّنْیا وَالدّینُ لَعْقٌ عَلی الْسِنَتِهِمْ یحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ، فَاذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیانونَ.»(1)
مردم بنده و برده دنیا هستند و دین بازیچه زبان انهاست و تا هنگامی که منافعشان تأمین میشود از دین پیروی میکنند. اما وای بر لحظهای که بلا بر انها وارد شود. که هنگامه بلاء دین دارها اندک میشود.
(هر کس بخواهد کاری را انجام ندهد توجیه ان کار را پیدا خواهد کرد و هر کس بخواهد کاری را انجام دهد راهکار ان را پیدا خواهد کرد .)
1) تحف العقول / النص / 245 / و عنه ع فی قصار هذه المعانی ..... ص : 245