پرتوی از اسمان

سبک زندگی انسانی اسلامی از منظر ایات و روایات

سبک زندگی انسانی اسلامی از منظر ایات و روایات

لطقا در نشر و گسترش این مطالب ما را یاری کنید

نویسندگان
پیوندها

۴۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

در گوشه خیابان عده‌ای رفتار نامناسبی و غیرشرعی از خود بروز می‌دهند و من نگاه می‌کنم. با خود فکر می‌کنم، آیا تذکر بدهم یا نه؟ نه. نکند اگر بگویم آن‌ها ابرویم را بریزند؟ نه، هیچی نمی‌گویم.

وارد اتوبوس می‌شوم، در کنار پنجره بر روی صندلی‌های خشک اتوبوس می‌نشینم و بیرون را تماشا می‌کنم.

ناگهان بویی به مشامم رسید. خدایا این بوی چیست؟ چقدر زننده است. به این‌طرف و ان طرف خود نگاهی می‌کنم. بله. گلاب به روی شما، فردی پایش را از داخل کفش بیرون آورده و جورابش حسابی بو می‌دهد. لحظه‌ای طول نمی‌کشد صدای همه در می‌آید. آقا چه وضعیه. هر کس از گوشه‌ای تذکری می‌دهد. به لحظه نمی‌کشد که ان فرد پایش را داخل کفش خودش می‌کند.

اما من، از داخل پنجره به بیرون نگاه می‌کنم و از کرده خود ناراحت. چرا چیزی نگفتم. مگر زشتی ان رفتار غیرشرعی که در خیابان دیده بودم از بوی پا کمتر بود. نه هرکز.

خود را سرزنش می‌کردم به این فکر می‌کردم که چقدر نفس خودم را دوست دارم و حاضر نیستم برای خدا از خودم مایه بگذارم تا نکند که کسی به من بگوید: به تو هیچ ربطی ندارد و خدای‌نکرده فحشی بخورم.

اینجا بود که به یاد این آیه قران افتادم (وَ لاَ یخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ) (1) بله افرادی که ایمان حقیقی دارند از ملامت ملامت کنندگان نمی‌ترسند.

حاج احمد آقا تعریف می‌کردند روزی که امام را برای ایراد سخنرانی در حسینیه جماران همراهی می‌کردم، قبل از آن‌که امام بروند روی جایگاه - همچنان که صدای فریاد مردم می‌آمد که: «درود بر خمینــی» - امام دست مرا گرفتند و دم گوش من فرمودند: این جمعیت را می‌بینی که همه یک‌صدا و بلند «درود بر خمینی، درود بر خمینی» می‌کنند به خدا قسم اگر همه‌شان جمع شوند و بگویند: «مرگــ بر خمینی»، ذره‌ای از هدفی که دارم و راهی که پیش گرفتم عقب‌نشینی نخواهم کرد.

 

 

(1)(یا أَیهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یرْتَدَّ مِنْکمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یأْتِی اَللَّهُ بِقَوْمٍ یحِبُّهُمْ وَ یحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی اَلْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی اَلْکافِرِینَ یجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ وَ لاَ یخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ ذَلِک فَضْلُ اَللَّهِ یؤْتِیهِ مَنْ یشَاءُ وَ اَللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، هر کس از شما از دین خود برگردد، به زودی خدا گروهی [دیگر] را می‌آورد کهانان را دوست می‌دارد و آنان [نیز] او را دوست دارند. [اینان] با مومنان، فروتن، [و] بر کافران سرفرازند. در راه خدا جهاد می‌کنند و از سرزنش هیچ ملامتگری نمی‌ترسند. این فضل خداست. آن را به هر که بخواهد می‌دهد و خدا گشایشگر داناست.

سوره مائده‌ای 54

 

۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۵ ، ۱۷:۱۸
محمد حسن قالبی

به کجا می رویم ؟

تکه ای پارچه متبرک شده به حرم امام رضا علیه السلام وقتی می بینیم چه قدر برای ما ارزش دارد , و این نشان از ارادت به خاندان عصمت و طهارت است .

اما سوال این است که اگر تکه پارچه ای متبرک شده برای ما اینقدر ارزشمند , سخنان آن بزرگوارن در زندگی ما چگونه باید باشد ؟ آیا ارزش سخنان ائمه معصومین علیهم السلام که همانا شعاعی از نور ایشان و روشنایی است برای راهنمای بشر به سعادت ابدی و کمال نهایی به اندازه یک تکه پارچه متبرک نیست ؟

عدم توجه به این نکته است که کتابی مثل نهج البلاغه که از سوی بعضی از بزرگان به عنوان برادر کوچک قران یاد شده یا صحیفه سجادیه که امام راحل رحمت الله علیه از آن به عنوان قران صاعد ( بالا رونده ) یاد کرده اند و هم چنین کتب روایی دیگر که  عمل به آنها موجب افزایش محبت و مودت به آن بزرگواران است , در میان ما این قدر مهجور است .

علاوه بر مهجوریت قران که خداوند متعال در آیه 30 سوره فرقان از زبان پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید : « وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُور » یعنی : و پیامبر [درقیامت‏] مى‏ گوید: پروردگارا! همانا قوم من این قرآن را متروک گذاشتند , می بینیم سخنان معصومین و البته یاد و نامشان هم نزد ما شیعیان مهجور است .

آیا آنقدر که امروزه پای تلویزیون , گوشی , اینترنت , تلگرام و ... وقت خودمان را که تمام سرمایه زندگی مان است مصرف می کنیم به همان اندازه نیز وقت خود را صرف در مطالعه , تأمل و تدبر در کلمات ثقلین که دو یادگار از پیامبر عظیم الشان اسلام هستند , می کنیم ؟

پس وا اسفاه روزی برسد که سرمایه عمر و استعداد خود را در راه بیهوده و باطل صرف کرده و غافل از وسایلی شده باشیم که خود خداوند متعال در قران کریم , سعادت انسان را در تمسک و چنگ زدن به آن وسایل معرفی کرده آنجا که در آیه 35 سوره مائده می فرماید : « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی‏ سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ »
یعنی : اى اهل ایمان! از خدا پروا کنید و دست‏آویز و وسیله‏اى [از ایمان، عمل صالح و آبروى مقرّبان درگاهش‏] براى تقرّب به سوى او بجویید و در راه او جهاد کنید تا رستگار شوی .

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۲۳
جعفری

چند ماه بیشتر از عروسیش نگذشته بود . رفقاش دستش انداخته بودن .

یکی می گفت : علی رفتی قاطی مرغ ها .

دیگری میگفت : علی ، بد بخت شدی رفت .

داریوش سوال کرد : علی از کجا پول در میاری ؟ حتما پدرت وضعش خوبه !!!

علی یک لبخند زد و جواب داد : خدا میرسونه .

خدا میرسونه !!! چجوری ؟؟؟ حتما سقف خونتون باز میشه و هر چی احتیاج داشتی از سقف پایین میریزه .

علی : نه از سقف نمیریزه اما خدا می رسونه .

علی راستش را بگو این قدر تفره نرو ، از کجا زندگیت را می چرخونی ؟

علی : راستش را بخواهی یک حمسایه یهودی داریم ، فوق العاده وضعش خوبه ، از همان روز اول عقد گفت : تو ازدواج کن من کمکت می کنم . الان هم هر ماه کمکمون می کنه . هیچی برامون کم نگذاشته .

داریوش : دیدی گفتم . پس چرا از همون اول راستش را نگفتی ؟

علی : چرا وقتی من میگم خدا میرسونه و خودش تضمین کرده که اگر ازدواج کردید من کمک می کنم و برکت می دهم قبول نمی کنید اما تا می گویم یک یهودی پول دار ، همه خیالتون راحت می شه و باور می کنید . یعنی وعده خدا از وعده یک یهودی پولدار کمتر می ارزه .

امیر المومنین علی علیه السلام می فرمایند :

لَا یُصَدَّقُ إِیمَانُ‏ عَبْدٍ حَتَّى یَکُونَ بِمَا فِی یَدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِی یَدِه‏ . (1)

هنگامی ادعای ایمان فرد صادق است که به انچه در دستان خدا است اعتماد بیشتری داشته باشد تا به انچه در دست خودش است .

پس باید به وعده خدا اعتماد کرد چرا که او تضمین کرده اگر دو جوان با هم ازدواج کنند از فضل و کرم خود به انها می دهم و انها را بی نیاز می کنم . (2)

و این رزق تضمین شده این گونه نیست که یک دفعه از سقف منزل پایین بیاید . بلکه گاهی به پیدا کردن شغل مناسب حاصل می شود و گاهی با ایجاد شرایط مناسب که هیچ وقت به فکرش نبودید و گاهی .....

به امید اعتماد بی نهایت به خدای بی نهایت

 

(1)بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج‏64 / 314 / باب 14 علامات المؤمن و صفاته ..... ص : 261

(2) سوره نور ایه 32 (وَ أَنْکِحُوا اَلْأَیَامى‏ََ مِنْکُمْ وَ اَلصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَ إِمَائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اَللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اَللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ‏)  ترجمه : بی‏همسران خود ، و غلامان و کنیزان درستکارتان را همسر دهید . اگر تنگدستند ، خداوند آنان را از فضل خویش بی‏نیاز خواهد کرد ، و خدا گشایشگر داناست .

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۵ ، ۱۷:۰۲
محمد حسن قالبی

در زمان امام موسى کاظم علیه السلام مردى در بغداد بود به نام بُشر؛ از رجال و اعیان و عیّاشان بغداد بود. یک روز حضرت موسى بن جعفر (سلام اللَّه علیه) از جلوى درب خانه این مرد مى‏گذشت. اتفاقاً کنیزى از خانه بیرون آمده بود براى اینکه زباله‏ هاى خانه را بیرون بریزد. در همان حال صداى تار از آن خانه بلند بود. معلوم بود که میخوارگان در آنجا مشغول میخوارگى و خوانندگان و آوازه خوانان مشغول آوازخوانى هستند. امام از آن کنیز به طعن و استهزاء پرسید: این خانه، خانه کیست؟

آیا صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ کنیز تعجب کرد، گفت: آیا نمى‏دانى؟ خانه بُشر، یکى از رجال و اعیان است. او مى‏تواند بنده باشد؟! معلوم است که آزاد است! فرمود: آزاد است که این سر و صداها از خانه‏اش بیرون مى‏آید؛ اگر بنده بود که اوضاع این‏طور نبود. امام این جمله را فرمود و رفت. اتفاقاً بشر منتظر بود که این کنیز برگردد. چون او دیر برگشت، از او پرسید: چرا دیر آمدى؟ گفت: مردى که علائم صالحان و متقیان در سیمایش بود و آثار زهد و تقوا و عبادت از او پیدا بود، از جلوى درب خانه عبور مى‏کرد، چشمش که به من افتاد سؤالى کرد، من هم به او جواب دادم. گفت: چه سؤالى کرد؟ گفت: او پرسید صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟ من هم گفتم آزاد است. او چه گفت؟ او هم گفت: بله که آزاد است، اگر آزاد نبود که این‏طور نبود! همین کلمه، این مرد را تکان داد. گفت: کجا رفت؟ کنیز گفت:

از این طرف رفت. بشر مجال اینکه کفش به پا کند پیدا نکرد؛ پاى برهنه دوید و خود احساس کرد که این مرد باید امام کاظم (سلام اللَّه علیه) باشد. خود را خدمت امام رساند و به دست و پاى ایشان افتاد و گفت: آقا! از این ساعت مى‏خواهم بنده باشم، بنده خدا باشم. این آزادى، آزادى شهوت است و اسارت انسانیت. من چنین آزادى‏اى را که آزادى شهوت باشد، آزادى دامن باشد، آزادى تخیّل باشد، آزادى جاه و مقام باشد و آن که اسیر است عقل و فطرت من باشد، نمى‏خواهم. مى‏خواهم از این ساعت بنده خدا و از غیر خدا آزاد باشم. همان لحظه به دست امام توبه کرد؛ یعنى در همان لحظه از گناهان دورى جست، کناره گیرى کرد، تمام وسایل گناه را بدور ریخت و به گناهان پشت و به طاعت رو کرد .

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۱۱
محمد حسن قالبی

سعید بن جبیر از یزید بن قعنب نقل نموده که من با عباس بن عبدالمطلب و گروهی از فرزندان عبدالعزّی در مقابل خانه خدا نشسته بودیم که ناگهان فاطمه دختر اسد مادر امیرالمؤمنین که نه ماهه باردار بود و درد زایمان او را گرفته بود، ظاهر شد،

پس فاطمه گفت: پروردگارا! به تو و پیامبران و کتابهایی که از طرف تو نازل شده اند، ایمان دارم و سخن جدّم ابراهیم خلیل را تصدیق می کنم؛ او که این خانه عتیق را بنا کرد. پس به حق آن کسی که این خانه را ساخت، و به حق کودکی که در رحم دارم، ولادت این کودک را بر من آسان فرما!»(1)

یزید بن قعنب می گوید: ما دیدیم که خانه خدا از پشت شکافته شد (محل مستجار) و فاطمه داخل خانه شد و ما دیگر او را ندیدیم، و دیوار دوباره به حال اوّل برگشت، به ذهن ما رسید که قفل در خانه خدا را باز کنیم، ولی باز نشد، پس دانستیم که این مسئله کاری است از طرف خدای عزیز و جلیل».

چند روز این مادر و کودک در درون خانه خدا می مانند. راستی در این چند روز مادر چه خورده و چه نوشیده؟ و دیگر نیازهای خویش را چگونه برآورده نموده است؟...

اگر کمترین دقت و تأمّلی در این مسائل انجام گیرد، بی گمان به فضیلت والای این نوزاد و مادر می توان پی برد که چگونه معجزات متعددی به احترام آن دو انجام می گیرد؛ شکافته شدن دیوار خانه خدا و به هم آمدن آن، ماندن چهار روز در درون خانه، پاک بودن نوزاد از آلودگی زایمان و همچنین پاک و طاهر بودن مادر بعد از زایمان وگر نه در درون خانه خدا راه نمی یافت، استفاده از غذای بهشتی و...!

این فضیلت امیر المومنین تا الان هم همچنان قابل انکار نیست . چرا که هر ساله همان قسمت دیوار کعبه که شکافته بود می شکافد و وهابی ها هر ساله این شکاف را پر می کند ولی این شکاف دوباره سر باز می کنند تا معجزه الاهی برای همه اشکار باشد .

امیر المومنین علی علیه السلام فضائل متعددی دارند از جمله این که

1-تنها کسی هستند که ولادتشان در کعبه خانه خدا بود

2-هنگامی که مسلمانان به مدینه هجرت کردند، عده ای از یاران پیامبر در اطراف «مسجد النبی» خانه هایی ساختند و دری از آن خانه ها به سوی مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم باز کردند . رسول اکرم(ص) در سال سوم هجری به امر الهی مأمور شد همه آن درها را غیر از در حجره علی(ع) ببندد.

3-اولین شهید محراب در تاریخ اسلام بوده اند .

بنابراین امیرالمومنین هم در مسجد به دنیا امد و هم در مسجد زندگی کرد و هم در مسجد به شهادت رسید . ما نیز که خود را شیعه امیر المومنین می دانیم شایسته همانند حضرت با مسجد انس بیشتری داشته باشیم . لازمه این امر این است که با احکام مسجد نیز اشنایی داشته باشیم .

از جمله این که

ورود کفار به مسجد الحرام شرعاً ممنوع است و در سایر مساجد هم اگر هتک و بى‏حرمتى مسجد شمرده شود، جایز نیست، بلکه در سایر مساجد هم مطلقاً وارد نشوند. (2)

شخص جُنب و زنانی که دوران قاعدگی و یا ایّام نفاس خود را می گذرانند، باید از داخل شدن به مسجد اجتناب کنند. بلی اگر مسجدی دارای دو در باشد و افراد فوق از یک در داخل و از دیگری خارج شوند، اشکالی ندارد. البتّه در مورد مسجدالحرام و مسجد النبّی (ص) مجرّد وارد شدن اگر چه از یک در داخل و از در دیگر خارج شوند، نیز حرام است.

اما حضور شخص جنب و زنانی که مشکل شرعی دارند به حسینیه اشکالی ندارد.

بنا بر نظر مقام معظم رهبری :بهتر است در مساجد و حسینیه ها و این گونه مکان ‏هاى مقدس، از دست زدن پرهیز شود. (3)

اما عده ای از مراجع فرموده اند باید از دست زدن در مساجد و حسینیه ها خود داری شود. (4)

نجس‌کردن زمین و سقف و دیوار و بام مسجد حرام است، و اگر نجس شد واجب است فوراً آن را تطهیر کنند.(5)

 اگر کسی در وقت نماز، نجاستی را در مسجد مشاهده کند، در صورتی که وقت نماز وسیع باشد، واجب است که اقدام به «ازاله نجاست» را بر «نماز» مقدّم نماید، امّا در صورت تنگی وقت، نماز را مقدّم بدارد. (6)

 

(1)بحارالانوار، داراحیاء التراث العربی، ج35، ص8، حدیث 11؛ ر.ک: خصائص امیرالمؤمنین، للشریف الرضی، ص39؛ الغدیر، علاّمه امینی، ج6، ص22.

(2) برگرفته از استفتائات مقام معظم رهبری ، سوال 419

(3) صافى، جامع‏ الاحکام، ج 2، س 1583؛ تبریزى، استفتاءات، س 1051؛ خامنه ‏اى، اجوبةالاستفتاءات، س 1181؛ سیستانى، sistani.org(کف زدن) ش 1؛ بهجت، توضیح المسائل، متفرقه، م 30؛ دفتر: امام.

(4) مکارم، استفتاءات، ج 1، س 538؛ فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 1734؛ نورى، استفتاءات، ج 2، س 584 و ج 1، س 441.

(5) راهنمای فتاوا مقام معظم رهبریی شماره 64

(6) موسوی خویى، سید ابو القاسم‌، التنقیح فی شرح عروه الوثقی، مقرّر: غروى، میرزا على، ج ۲، ص۲۷۱ و ۲۷۲٫ مسئله 4 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۵ ، ۱۷:۴۷
محمد حسن قالبی

چون دید صاحب خانه را از میهمان اکراه، نی
 
شد با اجازت در درون آن­جا که کس را راه، نی
 
جز هیبت یزدان کسی دربان آن درگاه، نی
 
غیر از عنایات خدا با او کسی همراه، نی
 
وز آن پذیرایی کسی غیر از خدا آگاه، نی
 
حرفی در آن محرم‌سرا جز بای بسم الله، نی
 
جز طفلک تسبیح خوان هم‌صحبتش دل‌خواه، نی
 
آن میزبان این میهمان،نازم به این مجد و شرف!

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۵۹
محمد حسن قالبی

یک روز رسول خدا صلى الله علیه و آله در مدینه عبور مى‏ کرد. جوانان مسلمان را دید که سنگى را به عنوان وزنه بردارى بلند مى‏ کنند، زورآزمایى مى‏ کنند براى اینکه ببینند چه کسى وزنه را بهتر بلند مى‏ کند. رسول خدا همان جا بهره بردارى کرد، فرمود: آیا مى‏ خواهید من قاضى و داور شما باشم، داورى کنم که قویترین شما کدامیک از شماست؟ همه گفتند: بله یا رسول اللَّه، چه داورى از شما بهتر! فرمود: احتیاج ندارد که این سنگ را بلند کنید تا من بگویم چه کسى از همه قویتر است؛ از همه شما قویتر آن کسى است که وقتى به گناهى میل و هوس شدید پیدا مى‏ کند، بتواند جلوى هواى نفس خود را بگیرد. قویترین شما کسى است که هواى نفس، او را وادار به معصیت نکند. مجاهد کسى است که با نفس خود مبارزه کند. شجاع آن کسى است که از عهده نفس خویش برآید.

 

شهید مطهری ، کتاب ازادی معنوی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۲۱
محمد حسن قالبی

یکی از ثروتمندان مشهد به نام عباسقلی خان، شبی با پسرش در کاروان سرای پدر نشسته بودند . عباس قلی شروع به صحبت کرد .

پسرم! در وصیت نامه نوشته ام و به طور شفاهی نیز به تو می گویم که وقتی من از دنیا رفتم، این کاروانسرا را خراب کن و یک مدرسه علمیه برای شاگردان امام صادق (علیه السلام) بناکن.

پسرش وصیت نامه پدر را پذیرفت.

شبانه در مسیر بازگشت پسر فانوس به دست ، دقیقا پشت سر پدر حرکت می کرد ، در این حال همه جا روشن بود به جز جلوی پای پدر . عباسقلی ناراحت شد و گفت :

فرزندم! نور باید جلو باشد تا راه را روشن کند؛ نور فانوس که پشت سر باشد ، جلو را روشن نمی کند.

فرزندش گفت:

ای پدر! اگر نوری که از پشت سر انسان بیاید به درد راه نمی خورد؛ پس چرا وصیت می کنی که بعدا اینجا را مدرسه کنم؟!

پدرم! نور قبرت را از قبل بفرست.

برای سفر اخرت هم نور راهت را جلو تر از خودت بفرست .

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۳۷
محمد حسن قالبی

بچه اولشون بود ، این قدر پدر و مادر زوقش را کرده بودند که اصلا نمی گذاشتند دختر خانم یک لحظه بهش بد بگذره . یک لحظه تو بقل بابا و یک لحظه هم تو بقل مامان . بگذریم از یک اتاق پر از اسباب بازی و لباس های رنگارنگ . دختر خانم کم کم داشت بزرگ می شد ، تازه دو سالش شده بود امام پدر و مادرش کمی از دست دختر دردانه شون ناراحت بودند . اخه همش بهونه گیری میکرد . هر اسباب بازی تو دست بچه ها میدید عین همون را می خواست و یا هر خراکی که میدید می خواست همون لحظه جلوش باشه و الا... . خلاصه هر لحظه یک بهونه ای برای قهر کردن و گریه کردن پیدا می کرد و دیگه دست بردار نبود . مادر برای حل مشکل به یک مشاور اسلامی مراجعه میکنه .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۰۹
محمد حسن قالبی

رفته بود زیارت خانه خدا ، با شلوغی های اطرافش با حسرت نگاه می کرد ، کم کم ناراحتی توی چهرش نمایان می شد ، رنگ صورتش هم پریده بود ، خدایا !!!

اقا کنارش ایستاده بود ، رو می کنه به مفضل میگه : چرا این طوری دگرگون شدی ؟

مفضل جواب میده : نگاه می کنم می بینم این همه حکومت ها به اسم اسلام سر علم کردند و همشون ادعای اسلام دارند اگه همه اینها شیعه بودند ، همشون ولایت اهل بیت را قبول می کردند ، اگه همه افرادی که اینجا تو خانه خدا هستند دوست دار و پیرو شما می شدند چی می شد !!!!

اقا امام صادق می فرمایند : مفضل ، اگه این اتفاق بیفته ، وظیفه خیلی سنگینی روی دوش شما قرار می گرفت .

چرا که در این صورت باید شب ها را برنامه ریزی می کردید و خیلی کم می خوابیدید و در روزها تلاش فراوان انجام می دادید و غذا های خیلی ساده مثل نان جو خشکیده می خوردید و لباس های ذبر و خشن می پوشیدید ، همانند امیر المومنین علی علیه السلام.

سپس حضرت با کنایه به مفضل می کوید : شما که خود را منتسب به ما می دانید ، اگر بعد از این که حکومت به دست مان افتاد این گونه برخورد نکنید ، گرفتار اتش جهنم خواهید شد . پس حالا که حکومت در دست ما نیست ، شما بخورید و بخوابید و هیچ کاری انجام ندهید .

اقا امام صادق با این روایت تکان دهنده می خواهند به شیعیان بفهمانند که مسئولیت سنگینی بر دوش دارید چه قبل از حکومت جهانی اسلام و چه بعد از ان.

پس چه خوب است که در این دوران غیبت خود و دیگران را برای حکومت عدل الاهی و ظهور مهدی صاحب الزمان اماده کنیم .

متن روایت ....

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۵ ، ۱۷:۲۹
محمد حسن قالبی