پرتوی از اسمان

سبک زندگی انسانی اسلامی از منظر ایات و روایات

سبک زندگی انسانی اسلامی از منظر ایات و روایات

لطقا در نشر و گسترش این مطالب ما را یاری کنید

نویسندگان
پیوندها

۳۹ مطلب با موضوع «اعتقادات» ثبت شده است



ماجرای 11 لامپ شکسته

تیر چراغ برقی در محله شلوغی بود ، محله ای با بچه های شرور که هر روز دعوا و درگیری ، حتی به خودشان هم رحم نمی کردند ، چند روز بود که شبها دیگر نمی شد از محل رد شد ، چون چراغ برق مثل قبل روشنایی نداشت ، علتش هم واضح بود ، این بار یازدهم بود که مسئولین برای بستن لامپ اقدام کرده بودند .

یعنی هر بار که با تیرکمانشان یا سنگ ، چراغ ، تیر چراغ را نشانه می رفتند و لامپ را می شکستند ، مسئولین محل می آمدند و چراغی تازه نصب می کردند ، اما این بار یازدهم بود ،آمدند چراغ را بستند اما محافظی محکم رویش نصب کردند که دیگر آن نور قبلی را نداشت .

مسئولین چاره ای هم جز این نداشتند ، خوب شما بودید چه می کردید ؟
من که بودم چراغ برق را از ریشه در می آوردم و می بردم چه رسد که لامپ ببندم و رویش هم محافظ بکشم
تازه خیلی هم که از همه جا بی خبر بودند می آمدند و کلی غر می زدند که این چه بد سلیقگی است از این مسئولین ، مثلا دلشان خوش است که چراغ برای روشنایی مردم نصب کرده اند !!!

این داستان زندگی ما مسلمانان است که 11 نور الهی را خاموش کردن.

در دعای ندبه در مورد این یازده نور می خوانیم فقتل من قتل و سبی من سبی و اقصی من اقصی
یعنی : و بظلم و ستم گروهی کشته شدند و عده ای هم اسیر، و جمعی آواره و دور از وطن و یا از حق خود محروم شدند.

محافظ روی چراغ بخاطر کثیفی محله مان و به علت اینکه این محافظ سالهاست که نصب شده و تمیز نشده آنقدر گرد و خاک گرفته که دور شدیم که دیگر دارد باورم می شود ما هم مصداق روایت امام صادق علیه السلام می‌شویم که فرمود :
عن محمد بن منصور عن ابیه قال: کنا عند ابی عبدالله جماعة نتحدث، فالتفت الینا فقال: فی ای شی انتم؟ ایهات ایهات لا والله لا یکون ما تمدون الیه اعینکم حتی تغربلوا، لا والله لا یکون ما تمدون الیه اعینکم حتی تمیزوا، لا والله لا یکون ما تمدون الیه اعینکم الا بعد ایاس، لا والله لا یکون ما تمدون الیه اعینکم حتی یشقی من شقی، و یسعد من سعد.[1]

بنقل از محمد بن منصور از پدرش گفت: ما جمعی در محضر امام صادق (ع) نشسته و صحبت می کردیم حضرت بما توجه کرد و فرمود: در چه صحبت می کردید؟ نه بخدا قسم چشم های شما به او برکشیده نمی شود ( کنایه از اینکه او را نخواهید دید ) تا آنکه غربال شوید نه بخدا قسم چشمان سیاه به او کشیده نمی شود تا تمیز داده شوید نه بخدا قسم چشمان شما به او برکشیده نمی شود مگر پس از نومیدی نه بخدا قسم چشمان شما به او برکشیده نمی شود تا بدبخت گردد هر کس که باید بدبخت شود و نیکبخت وسیعد گردد هر کس که باید سعید و نیکبخت شود.
حاصل کلام امام اینکه : تا همه شما غربال نشوید تا خالصتان از ناخالصتان مشخص نشود ، و عده ای از شما ناامید از خداشده ، و تا یک عده ای که سست ایمان هستند گمراه نشوند و آنان که ایمان قوی دارند ، هدایت یافته و پخته نشود ، امامتان را نخواهید دید

این تازه وضعیت خود محله است
بماند که این محله و شهر دشمنانی دارند کینه ورز ، تلاشگر ، که کمر همت به نابودی محله بسته اند .

که اگر همان نور کم سوی چراغ محله نبود ، شبیخون زده و دمار از روزگار اهل محل در آورده و خاکش را با توبره می بردند .

دشمن نا امید از ریشه کن کردن محله ، بیکار هم ننشسته شروع به درست کردن بدل می کند ، یعنی انسانهایی به شکل و شمایل و پوشش همان محل درست کرده ، و درونشان می فرستد ، که این شخص در شکل شبیه همین محله است اما کنترل اش دست دشمنان این محله است .

ترکیه و افغانستان دو بدل زیبای این دشمن هستند

در یک طرف ترکیه مدل اسلامی است ، کاباره های معروفش هم به روی مسیحیان شرق اروپا باز است ، و هم بر روی برخی اعراب شکم پرست بازمانده از دوران ابوسفیان .
که این کشور مسلمان از راه تن فروشی دختران جوانش کسب در آمد می کند ، تا پول آب و برق مسجد ایاصوفیا در استانبول را تهیه کند ، نکند چراغ این مسجد خاموش شود ! تا خدای ناکرده ، مومنین از فضیلت نماز در مسجدش بی بهره باشند ( این نمونه بود از خروار)

طرف دیگر این محل افغانستان است که اگر ریش مرد از قیفی که طالبان تهیه کرده بیرون نزند ، مجازاتش شلاق است و اگر زن گونی از روی صورتش بردارد هم مجازاتش مشخص .

این دو بدل اگر چه خیلی به نظر متفاوت می آیند ، اما دو لبه یک قیچی‌اند که محور این قیچی هر چه باشد نمی دانم ، اما می دانم که از جنس ولایت مولای متقیانمان نیست . و هدف دو لبه قیچی هم اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله وسلم است که دشمن تا می تواند لبه این دو قیچی را با دلارهایش تیز می کند ، تا بتواند اسلام ناب را قیچی کند .

خدایا نمی دانم ، اهالی محل ، لیاقت و رشد کافی پیدا کرده اند که اگر محافظ چراغ را برداری ، آن را نشکنند ؟!!
اما اگر به این رشد و آگاهی نرسیده اند تو خود با ولایت تکوینی ، این مقصود را حاصل کن ، تا بیش از این به اهالی کور محله اضافه نشود .

 

[1] بحار الانورا ج 52 ص 112

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۶ ، ۱۳:۰۹
جعفری

سیستم یکپارچه

یکی از آیات شگفت انگیزی که توحید را به زبانی ساده و زیبا به تصویر می کشد , آیه 22 سوره انبیاء می باشد

« لَوْ کانَ فیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ »
یعنی : اگر در آسمان و زمین، جز «اللَّه» خدایان دیگرى بود، فاسد مى‏شدند (و نظام جهان به هم مى‏خورد)! منزه است خداوند پروردگار عرش، از توصیفى که آنها مى‏کنند!

برای بیان اثبات توحید در این آیه نیاز به مقدمه است و آن اینکه :
جهان , کرات و سیارات موجود در آن مجموعه‌ی واحد و یکپارچه است ,
از آنجا که زمینی که در آن زندگی می کنیم برای ما بیشتر از سیاره ها و کرات دیگر ملموس تر است , لذا ابتدا به بررسی موجودات و چگونگی همبستگی و پیوستگی و نظم شگفت انگیز آنها پرداخته و بعدا به این نتیجه می رسیم که یک مجموعه منظم واحد نمی تواند مخلوق بیش از یک خالق باشد

وقتی به زمین و هر آنچه که در آن است نظری انداخته شود , مشاهده می شود که تمام اشیاء و موجودات در آن با نظم خاص و پیوستگی بی نظیری مثل یک ساعت دقیق را تشکیل می دهند .
از جمادات ( سنگ , چوب , فلزات , خاکها ...) تا مایعات ( آب , نفت , معیانات که بشر از مواد موجود در طبیعت استخراج می کند ...) گاز ( هوای اطراف ما و گازهای مختفلی مثل اکسیژن , نیتروژن , کربنیک , گازهای سوختی مثل ال پی جی ... ) همه و همه یک مجموعه واحد بی نظیری را تشکیل می دهند.

شما وقتی خاک را نگاه می کنی که تخم گیاهی از آن تغذیه کرده و رشد می کند و تبدیل به غذای  گوسفندی می شود که او نیز به نوبه خود خوراک انسان یا حیوان دیگری می شود که خود آن انسان یا حیوان بعد از مرگ دوباره به خاک برگشته و جزئی از خاک می شود , و همچنان این چرخه ادامه دارد .
و از طرفی می بینی زمین با نظم خاصی دور خورشید می چرخد , و با حرکت وضعی اش شب و روز پدید می آید , که در روز به فعالیت پرداخته و شب که فرا می رسد , موقع خوبی برای استراحت است و از حرارت زمین کاسته می شود تا تعادلی در دمای هوا باشد ( که اگر همیشه روز بود اینگونه نبود )
و همین زمین با حرکت انتقالی اش باعث بوجود آمدن فصول مختلفی می شود که مثلا در زمستان زمین  و درختان موجود در آن به خواب رود و بعد از یک دوره محصول دادن یک مقداری استراحت کند , بعد در موقعیت خاصی که زمین با خورشید دارد فصل بهار بوجود می آید که بعد از خوابی سه ماه زمین دوباره بیدار شده و درختان شکوفه می زنند و بهار مقدمه تابستان می شود و همینطور تا آخر ...

سوال : آیا این نظم شگفت انگیز بین موجودات با این گستردگی می تواند غیر از یک مدبر داشته باشد ؟

برای روشن شدن این مطلب ابتدا به بررسی اعتقاد مشرکین که قائل به خدای واحد نیست می پردازیم تا بحث کاملا روشن شود .

بنا بر نظر علامه طباطبایی در تفسیر المیزن ج 14 ص 267
اختلاف موحدین و مشرکین در الله تعالی که واجب الوجود بالذات بوده که نه از کسی متولد شده , و نه کسی او را خلق کرده نیست , یعنی حتی مشرکین هم قبول دارند الله تعالی با آن صفات مذکور یکی بیشتر نیست لذا در آیه 87 سوره زخرف می خوانیم   
«وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ»
یعنی : و اگر از آنها بپرسى چه کسى آنان را آفریده، قطعاً مى‏گویند: خدا پس چگونه از عبادت او منحرف مى‏شوند؟

یا مثلا در آیه 9 همین سوره می خوانیم : «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ»
یعنی : هر گاه از آنان بپرسى: «چه کسى آسمانها و زمین را آفریده است؟» مسلّماً مى‏گویند: «خداوند قادر و دانا آنها را آفریده است»!

یعنی مشرکین در اینکه خالق همه هستی یکی بیش نیست با موحدین اختلاف نظر ندارد , بلکه اختلاف آنها در ربوبیت است , یعنی شرک آنها مربوط به ربوبیت و تدبیرعالم است , به این معنا که آنها برای تدبیر عالم قائل به خدایان مختلف هستند , مثلا بلاتشبیه همانگونه که یک رئیس جمهور در راس حکومت کشور است اما برای هر استانی یک استاندار می فرستد , آن استاندار در کار خودش مستقل است , و مستقلا به نیابت از ریاست جمهور به کارهای آن استان رسیدگی می کند , فکر کرده اند رابطه خداوند با مخلوقات نیز اینگونه است

بنابر این اختلاف موحدین با مشرکین به نوع نگاه مشرکین به  تدبیر جهان بر می گردد, یعنی قائلند که مثلا آسمان یک پروردگار مستقلی دارد همچنین زمین و همینطور انسان یعنی برای هر کدام از اینها قائل به خداوندی مستقل هستند

سوال : خوب چه اشکالی دارد ؟ وقتی همه از طرف خدای واحد هستند , مشکلی پیش نمی آید که برای هر قسمتی از خلقت خدای مستقلی فرمانروایی کند .

جواب : اگر هر قسمت از خلقت برای خودش خدایی داشته باشد , با توجه به اینکه هر خدایی مستقل و متباین از خدای دیگر است ( زیرا خدایی که از خدای دیگر پیروی کند که اصلا به چنین موجودی خدا اطلاق نمی شود , حال یا فرشته است یا انسان است یا موجودی دیگر که به هر حال مخلوق خداست نه خدا )
در این صورت هر خدایی مخلوق خاص با نظم خاص خودش را خواهد داشت .

به عبارت ساده تر:  مشرکین نعوذبالله , خدا را با شرکت های چند ملیتی اشتباه گرفته اند , همانگونه که مثلا یک کمپانی از چین با یک کمپانی از ژاپن و آمریکا با هم متحد شده و فلان اتومبیل را تولید می کنند , که بدنه اش را فلان کشور تولید می کند , و موتورش را کشور دیگر و ...
اینها فکر کرده اند که مثلا آسمان تحت کنترل یک خداست , زمین هم تحت کنترل خدای دیگر و ... و مثلا یک قرار گاه مرکزی هم دارند که اینها را با هم مچ می کند

در حالی که همانطوری که قبلا اشاره کردم , خدایی که حرف شنوی از خدای دیگر داشته باشد , یا در خلقتش نیاز به خدای دیگر داشته باشد که اصلا خدا نیست , او مخلوقی است از مخلوقات خدا
خداوند یعنی موجودی که به تمام ذات مستقل بوده و نه ذاتش مرکب از اجزاء مختلف است ( مثل بدن انسان که از اجزاء مختلف تشکیل شده ) و نه شریکی در خلق و تدبیر مخلوقاتش دارد .

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۶ ، ۱۷:۲۰
جعفری

و اما تو چه می دانی که دمکراسی چیست ؟

برخی از دوستان سوالی مطرح کردند که آیا اسلام با دموکراسی سازگاری دارد , اصلا می شود مسلمان بود و حکومتی دمکراتیک تشکیل داد ؟
لذا در این زمینه لازم دیدم مقداری از تاریخچه و بعدا ماهیت دموکراسی صحبت کرده و سپس به دیدگاه اسلام در این زمینه بپردازیم

 تعریف لغوی و اصطلاحی از دموکراسی

دموکراسی  اصطلاحی یونانی است که مرکب از دو کلمه  demos  ( به معنای مردم ) که در اصطلاح یونانی به معنای جمع روستاییان بوده , و cratia ( به معنای قدرت ) می باشد .
که در حدود قرن پنجم قبل از میلاد این اصطلاح معنای جدیدی پیدا کرد و به اجتماع همه مردم آتن ( پایتخت یونان) اطلاق شد که برای تصمیم گیری در امور حکومتی یک جا جمع شده و به بحث و مجادله می پرداختند , و بعد از آنکه تقریبا تمام شئون حکومت به دست خود مردم افتاد که چون اکثرا کشاورز بوده و اهل روستا بودند , از آن پس حکومت آتن را دموکراسیا (
demokratia) به معنای حکومت روستائیان , نام گذاری کردند .
که بعدا این کلمه ( یعنی دموکراسی ) به همه حکومت هایی که بدست مردم گردانده می شود اطلاق شد .

ظاهرا تعریف واحدی از دموکراسی وجود ندارد , ولی اجمالا آنچه که مربوط به بحث ما می شود این است : دموکراسی در یک دید کلی به شیوه حکومتی گفته می شود که در آن توده مردم با شرکت در انتخابات حاکمان خود را انتخاب می کنند

اما دموکراسی ( به معنای انتخاب حاکمان توسط مردم ) در عالم واقعیت چگونه است ؟

برای پاسخ به این سوال به راه دور نرفته از همین کشور خودمان که مثال می زنیم
آنهم از مهمترین انتخاباتش یعنی ریاست جمهوری , چرا که بقول معروف مشت نشانه خروار است .

کشور ما  دارای حدود 80 میلیون جمعیت است که اولا 32 درصد ( که تسامحا برای رند شدن 30 درصد حسابش می کنیم ) به خاطر نداشتن سن قانونی حق شرکت در انتخابات را ندارند .

می ماند 70 درصد که ( که معمولا در میانگین شرکت در انتخابات پرشور در همه کشورها حدود 60 درصد است یعنی حداقل 40 درصد از واجدین شرایط در انتخابات شرکت نمی کنند که این 40 درصد حدود 28 درصد آن 70 درصد واجدین شرائط می شود
به عبارت ساده تر از 70 درصد باید 28 درصد هم کم شود که می ماند 42 درصد از کل جمعیت یک کشور .

حال فرض کنید که فی المثل در همین انتخابات اخیر ریاست جمهوری که تقریبا نصف به علاوه سیصد هزار نفر رای آورد و پیروز انتخابات شد . چند نفر رئیس جمهور را انتخاب کردند ؟ بله درست حدس زدید از آن 42 درصد با تسامح 22 درصد به رئیس جمهور رأی دادند .
به عبارتی واضح تر در مثال ما تقریبا 78 درصد مردم در انتخاب شخص منتخب هیچ نقشی نداشتند , این همان نتیجه دموکراسی است که گاهی با آب و تاب چنان بیانش می کنیم که آب از لب و لوچه مان سرازیر می شود چرا که فکر می کنیم , چقدر نسبت به زمان های قدیم رشد و تعالی داشته ایم  !!!

حال بماند که بنیانگذاران دموکراسی , همان 22 درصد را هم اگر به کسی رای دهند که باب میلشان نیست ,جوابشان سربهای داغ با روکش مسی است که سینه شان را بشکافند , و از آسمان بر سرشان آتش بریزند , آنهم به توسط کشوری که اگر صحبت از دموکراسی در آن شود , جواب اش شمشیر است و گردن ( نمونه اش یمن و سوریه )

اما دموکراسی در اسلام

امیر المومنین علیه السلام ( ولی الله الاعظم ) در خطبه 97 نهج البلاغه بعد از جنگ نهروان در نکوهش لشگریان خود در سال 38 هجری خطبه ای ایراد فرمودند که , قسمتی که مربوط به بحث ما می شود را بیان می کنم

« لَقَدْ أَصْبَحَتِ الْأُمَمُ تَخَافُ ظُلْمَ رُعَاتِهَا وَ أَصْبَحْتُ أَخَافُ ظُلْمَ رَعِیَّتِی »
یعنی ملت های جهان صبح می کنند , در حالی که از ستم زمامدارانشان در ترس وحشت اند , من صبح می کنم در حالی که ستمگری پیروان خود وحشت دارم ,

که می دانیم این کلام مربوط به قریب 1400 سال پیش گفته شده و نیازی به توضیح ندارد و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل .
آن هنگام که به عنوان خلیفه انتخابش کردند , خلیفه 50 کشور کنونی اسلامی بود , که وقتی عسل از یمن به عنوان مالیات آورده بودند به عسل نگاه کرد و فرمود , عجب رنگ قشنگی دارد , اما نمی دانم مزه اش چگونه است ؟

نمونه دیگر ( خواهش می کنم , این فراز را با دقت تا آخر بخوانید , جان کلام همین جاست )

و آن اینکه ؛  این قضیه را تقریبا همه شنیده اید که : وقتی سردار رشیدش ( مالک اشتر ) به چند قدمی خیمه گاه معاویه رسیده بود , و آن هنگام قران ها توسط لشگریان معاویه بالا رفت و حضرت به اجبار خوارج مجبور به قبول حکمیت شد .

و این را هم شنیده اید که بعد از نیرنگ معاویه ، دوباره خوراج سراغ  امیر المومنین علیه السلام آمده و گفتند ما اشتباه کردیم و توبه می کنیم , تو هم اشتباه کرده و باید توبه کنی .
اینکه خودشان اشتباه کردند و اقرار به اشتباه می کنند که واضح است , خوب امیرالمومنین چه اشتباهی کرده بود ؟؟؟
که از او توبه می خواستند , تا حالا فکر کرده اید ؟

بله اشتباه کرده بود ( البته به نظر ما عقل کامل هایی که به میمنت و تجربه کفار و مشرکین به مقام منیع دموکراسی نائل آمدیم ) اشتباهش این بود که با اینکه می دانست همه این خوارج اشتباه می کنند و عاقبت کارشان به کجا می رسد با این حال مالک اشتر را از چند قدمی خیمه معاویه برگرداند ,
لذا این خوارج اصلا هضم نمی کردند که چرا حضرت با اینکه می دانست آنها اشتباه می کنند ، چرا به نظر آنان احترام می گذارد , در حالی خودشان هم خودشان را به این حد قبول نداشتند , لذا از او می خواستند به سبب احترامی که به آنها گذاشته از کرده اش توبه کند !!!

و اما در آخر :  

خدایا از اینکه نام وصی ات را کنار , جانوارانی که صدها سال پیش به درک واصل شده اند بردم و اگر نام کسی را که مادران جهان به اعتراف دوست و دشمن از آوردن چنین فرزندی عقیم اند در کنار سگ و شغالهای امروزی ( صهیونیسم مسیحی و یهودی و افکار پلیدشان یعنی دموکراسی ) بردم از پیشگاهت عاجزانه طلب عفو می نمایم .

رابطه علم و دین

دو کتاب اسرار آمیز

امام رضا علیه السلام و غول چراغ جادو

حضرت زهرا سلام الله علیها یا خانم دکتر مریم میرزاخانی

شهید مطهری یا دکتر شریعتی ؟

دین امری اختیاری یا اجباری ؟



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۶ ، ۱۷:۴۳
جعفری

دین ، امری اختیاری یا اجباری ؟

با مراجعه به متون دین در این مسأله ظاهرا به تعارضاتی بر می خوریم
مثلا از یک طرف در آیه 256 سوره بقره می خوانیم : « لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ »
یعنی : در قبول دین، اکراهى نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است.
اما از طرفی دیگر می دانیم که در اسلام حکم مرتد ( کسی از دین اسلام خارج شود ) اعدام است . که واضح است که این نوعی اجبار به دین است چه رسد به اکراه .

البته در جواب این مسأله جوابهایی داده شده مثل اینکه مثلا عدم اکراه در پذیرش دین مربوط به حوزه عقاید قلبی و فکری است در حالی که ارتداد مساله ای اجتماعی است ، و در جایی است که  کسی آشکارا مخالفت کند با اسلام ، و به عبارتی ارتداد یک جرم سیاسی و اجتماعی است . که تفصیلش در جای خودش آمده .

اما بنده مطلبی از آقای مطهری در بحث بردگی در اسلام[1] دیدم که درباره حیات و آزادی از دیدگاه اسلام مطلبی فرموده بودند که بنظر می رسد با این مبنا این تعارض ظاهری بسیار زیباتر قابل حل است

به گفته استاد شهید مرتضی مطهری در بحث بردگی در اسلام[2] ( البته با اندکی دخل و تصرف و توضیح ):  
برخلاف دیدگاه فلاسفه مسیحیت که حیات و آزادی را حق طبیعی برای بشر می دانند ، از نظر اسلام هم ، حق طبیعی برای بشر وجود دارد ، اما نه آنگونه که فلاسفه غرب به آن اعتقاد دارند و متاسفانه اکنون پایه فکری بسیار از کتب آموزشی دانشگاهی ما شده است. بلکه حق حیات و آزادی که برای انسان وجود دارد ، روی جهت دیگری است .

آنچه در عالم خلقت وجود دارد ، حق ( به تعبیر دقیق تر استحقاق ) تکامل و پیشرفت است ،
به عبارت واضح تر : اسلام برخلاف دیدگاه مسیحیت ( که معتقد است انسان خلق شده تا زنده باشد ) معتقد است انسان خلق شده که زنده باشد و تکامل یابد ، بطوری که اگر انسان زنده باشد اما طوری باشد که نه تنها حیاتش رو به پیشرفت و تکامل نباشد بلکه بر عکس تنزل هم پیدا کند ، این حیات و آزادی از نظر اسلام هیچ گونه ارزشی ندارد .

لذا روایتی است از امام صادق  علیه السلام که می فرماید: «مَنِ اسْتَوَى یَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ وَ مَنْ کَانَ آخِرُ یَوْمَیْهِ شَرَّهُمَا فَهُوَ مَلْعُونٌ »[3]
یعنی کسی که دو روزش با هم مساوی باشد ضرر کرده است و کسی که در انتهای دو روز بدتر باشد ملعون است
.

داستان آزادی هم از نظر اسلام عین بحث حیات است ، یعنی انسان باید آزاد باشد تا استعدادهای تکاملی خود را به فعلیت برساند

لذا مثلا اگر کسی مفسد فی الارض باشد واجب القتل است ، طبق این دیدگاه چون این شخص حیات دارد اما حیاتش نه تنها قید تکامل را ندارد ، بلکه اگر هم تا الان کمالی را به دست آورده دارد آن راهم ضایع می کند ، و باعث از بین رفتن کمال افراد دیگر جامعه هم می شود ، لذا طبق نظر اسلام ، ادامه حیات این شخص دیگر مقرون به صرفه نیست .
و این دقیقا بر خلاف دیدگاه مسیحیت غربی است که به هر حال حیات را حق طبیعی بشر دانسته و لذا در محاکم قضایشان حکم اعدام وجود ندارد .

در بحث دین هم همین است ، خوب اولا کسی که از ابتدا مسیحی بوده و الان هم می خواهد مسیحی باشد را که اعدام نمی کنند ،
بلکه اعدام مربوط به مرتد است ( یعنی کسی که مسلمان است ولی می خواهد دنده عقب گرفته که یا کافر شود یا مسیحی ) معلوم است این شخص آن قیدی را که استاد بزرگوار شهید مطهری شرط حیات و آزادی دانستند ( یعنی تکامل ) را ندارد .
حیات و آزادی آنگاه حق انسان است که همراه تکامل باشد ، خوب انسانی که هدف از خلقتش تکامل و رشد و حرکت رو به جلو است ، و حیات و آزادی مقدمه ای برای رسیدن به این هدف است اگر از این حیات و آزادی برای تکامل استفاده نکند ، بلکه برعکس دنده عقب بگیرد ، و خود گمراه شود و چند نفر دیگر را هم به گمراهی بکشاند ، آیا چنین شخصی باز حق حیات خواهد داشت ؟ معلوم است که نه  .
زیرا قضیه این شخص شبیه اتومبیلی است که وسط اتوبان دنده عقب بگیرد ، که معلوم است چه فاجعه ای برای خودش و دیگران به بار می آورد ، و همانگونه که در اینجا پلیس باید هر چه زودتر این اتومبیل را از اتوبان خارج کند ، در بحث شخص مرتد نیز باید شخص مرتد هر چه زودتر از اتوبان حیات خارج شود
حال به نظر شما سلب حیات از این شخص نوعی لطف و احسان در حق این شخص نیست ؟
و بی تفاوتی و آزاد گذاشتن این شخص به ادامه حیاتی که انتهایش قعر جهنم است نوعی خیانت در حق فرد و جامعه نخواهد بود ؟



[1] مجموع آثار شهید مطهری ج 30 ص 463

[2] مجموع آثار شهید مطهری ج 30 ص 463

[3] بحار الانوار ج 68 ص 173

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۴۶
جعفری

شهید مطهری یا دکتر شریعتی ؟

گر چه مساله تقابل افکار این دو شخصیت ، مربوط به سالهای قبل است و الان به یک معنا طرح چنین مساله ای خیلی موضوعیت ندارد ، لکن در بعضی محافل هنوز برخی به این مساله دامن زده و هنوز دم از آن اختلافات می زنند .
و از طرفی زوایایی از این اختلافات هست که شاید اگر روشن شود ، برای امروز ما هم راه گشا خواهد بود .

اینکه طرفدار کدام نوع تفکر باشیم نیازمند به یک مقدمه است .

اصولا انسان تا می تواند باید محقق باشد و هر چه بتواند کمتر مرید فکر دیگران باشد ، به همان اندازه آزاد اندیش تر بوده و خودش واقعیات و حقائق را بهتر و ملموس تر حس می کند .

لکن به هر حال کار هر کسی نیست که خودش مستقلا محقق باشد ، خواه و ناخواه بدلائل مختلف اکثر اشخاص جامعه مقلد فکری یک شخصیت اجتماعی می شوند . که این موضوع همواره در طول تاریخ وجود داشته است
مثلا ما در بزرگان ادبی و شخصیت های دینی خود این نوع تقلید را می بینیم مثل دلبستگی شخصیتی مولانا به شمس تبریزی .

یا مثلا شیخ الطائفه یا همان شیخ طوسی که صاحب دو کتاب از چهار کتب روایی اصلی شیعه ( التهذیب و الاستبصار)  می باشد . دارای چنان جلالت شأنی بود که تقریبا تا زمان ابن ادریس حلی همه مجتهدین عملا مقلد فکری ایشان بودند .

هم چنین تقلید فکری و روشی فقهاء و علماء بعد از شیخ انصاری رحمه الله علیه از ایشان تا زمان معاصر نیز یک نمونه از این موارد است .

فلذا چنین تقلید فکری نه تنها مذموم نیست بلکه یک امر رایج و طبیعی است که از اول تاریخ تفکر بشر بوده .

حال که قرار است در امور اجتماعی مقلد فکری شخصیت های اجتماعی قرار بگیریم صحبت این است که مقلد فکری چه کسی باشیم ؟
در این باره باید گفت : شخص هر چقدر نابغه هم باشد ، اما اگر منبع افکارش متصل به مبداء هستی ( یعنی وحی ) نباشد ، مانند آب قلیل است که به محض برخورد با افکار ناپاک نمی تواند پاکی خود را حفظ کند ، و طبیعتا نمی تواند روشن کننده و پاک کننده اطرافیان خود نیز باشد .

مثلا شخصیتی مثل بودا یا مانی ممکن است یک نابغه فکری باشد اما به خاطر عدم اتصالشان به مبداء هستی ، نه نور دارند و نه نورانی کننده راه مقلدین خودشان هستند ، لذا کشورهای بودائی ( مثل چین ، هند و ژاپن ) شاید مردمانی باشند که از لحاظ صنعتی پیشرفته باشند ، اما از لحاظ علوم انسانی  پیاده بوده و لذا به علت نبود بنیه فکری ، یک زمان دنباله رو افکار سوسیالیستی روسیه قرار گرفته و کمونیست شدند،‌ و بعد از فروپاشی کمونیست عملا به دامن لیبرالیسم غلطیدند.

اما از طرفی می بینیم امثال افلاطون و سقراط ... چون افکارشان در سایه سار پیامبران زمان خودشان رشد و نمو پیدا کرده بود لذا بنیانگذار فلسفه ای بودند که توسط دانشمندان اسلام اخذ شده و پرورش داده شد و نه تنها اسمشان از یاد تاریخ پاک نشد ، بلکه علم فلسفه از جمله علوم پرباری است که در سایه اسلام رشد پیدا کرده است . و امروزه زبان فلسفه ، یک زبان گویای مسائل پیچیده اسلامی است .

در مورد شخصیت های تاریخی و دینی ما هم همینگونه است ، مثلا اگر اسم بوعلی سینا در تاریخ مانده نه فقط به خاطر نابغه بودنش است بلکه ، بخاطر استفاده از منابع وحیانی اسلامی است که چه درزمینه طب ، و چه در زمینه فلسفه از این منبع لایزال استفاده کرده است.

مخلص کلام اینکه : هر شخصی به میزان اتصالش به مبداء هستی ، و استفاده از منابع وحیانی ، به همان مقدار شخصیت و افکارش قابلیت ماندن در بستر زمان و چراغ هدایت مقلدین افکارش می باشد و به هر میزان که افکارش متکی به شخصیت خودش باشد و کمتر از منابع وحیانی استفاده کرده باشد ، به همان میزان نیز از حقائق هستی بدور است .
مگر نه اینکه نام پیامبران علیهم السلام به خاطر اتصالشان به مبداء هستی همواره در طول تاریخ ماندگار شده و نام غیر آنها با گذر زمان به بوته فراموشی سپرده شده ،
آیا شما می توانید نام دو نابغه فکری از زمان حضرت ابراهیم علیه السلام نام ببرید ؟
حال باید شهید مطهری یا دکتر شریعتی را هم با همین میزان سنجید ، چرا که این دو نفر از این قاعده مستثنی نیستند .

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۵۳
جعفری

ساعت 13و 58 دقیقه و فرقش با یک ساعت قبل و بعدش

« عَنِ النَّبِیِّ ص‏ إِنَّ لِرَبِّکُمْ‏ فِی‏ أَیَّامِ‏ دَهْرِکُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا »[1]

بی شک در طول زندگی تان گاهی نسیم رحمت الهی شامل حالتان می شود , به گوش باشید که خود را در معرض این نیسم رحمت قرار دهید .

در این باره مولی سروده است :
گفت پیغمبر که نفحتهای حق       اندرین ایام می‌آرد سبق
گوش و هش دارید این اوقات را   در ربایید این چنین نفحات را
نفحه آمد مر شما را دید و رفت    هر که را می‌خواست جان بخشید و رفت

آنچه از این روایت استفاده می شود این است که در طول زندگی انسان فرصتها و لحظات خاصی هست که اگر قدرش دانسته شود , انسان مشمول رحمت ویژه الهی قرار می گیرد ,

اما این فرصتها را از کجا تشخیص دهیم ؟
مشخص است که شناسایی این فرصت ها کار عقل نیست , چون که عقل از کجا بفهمد کدام روز یا ماه سال , زمان خاصی است که خداوند عنایت ویژه به بندگانش دارد ؟؟؟
به عبارت واضح تر همانگونه که اگر این روایت نبود عقل ما از کجا می دانست که خداوند دارای ایام خاصی است ؟ که به بندگان عنایت ویژه ای دارد .
لذا همانگونه که عقل از درک اصل این قضیه که خداوند را ساعتی خاص است عاجز بود از درک اینکه کدام ساعت یا روز یا ماه از سال لحظات خاصی است نیز عاجز است .
بنابر این شناخت آن ساعات و لحظات خاص و با برکت فقط بر عهده خالق آن ساعات است که از طریق رسولان و ائمه علیهم صلوات الله و سلامه علیهم به ما رسیده , کما اینکه مثلا در مورد شب قدر داریم که بهتر از هزار ماه است , یا در مورد ایام یا ساعات ماه رمضان داریم که نفس کشیدن در آن هم تسبیح محسوب می شود .
اما گاهی مثل کسانی که بدون مراجعه به پزشک , خود درمانی می کنند , ما هم بدون نسخه شرعی به بعضی اوقات تقدس خاصی می دهیم , در حالی که نه دلیل عقلی برای آن داریم و نه دلیل شرعی . مثلا دعا خواندن در لحظه تحویل سال یک نمونه از آن است
این که انسان در هر زمان و هر مکانی دعا کند , نه تنها عیبی ندارد بلکه دعا همیشه و همه جا محبوب است , اما اینکه مثلا امسال ما در ساعت 13:58 دقیقه همزمان شروع به دعا کنیم , اگر به نیت دعای خاصی نیست عیبی ندارد , لکن اگر بدلیل تحویل سال است باید پرسید چه فرقی است بین ساعت 13:58 با نیم ساعت قبل و نیم ساعت بعدش
به عبارتی وقتی از فصل زمستان وارد فصل بهار می شویم فرقش با وارد شدن از فصل پائیز به فصل زمستان چیست ؟

 



[1] بحار الانوار ج 68 ص 221

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۵ ، ۰۵:۵۰
جعفری

شنا با چادر

در نزدیکی عید هستیم و مراسماتی که مردم ما در این عید دارند ، و علی الظاهر بنفسه اشکالی هم ندارد ، و اگر هم در ضمن این مهمانی های و دید و بازدیده ها کار خلاف شرعی هم صورت بگیرد ربطی به باطل و غیر شرعی بودن این مراسمات ندارد ،
کما اینکه ممکن است کسی در یک مراسم شرعی هم مرتکب کار خلاف شرعی شود .
منتهی در این زمینه نکته ای وجود دارد که ، بر آن شدم  دست به کیبورد ببرم

درست است که اسلام دین همه جانبه است ، اما باید دانست که دین بین المللی نیز هست یعنی بگونه ای است که وقتی وارد یک سرزمین می شود اینگونه نیست که همه چیز را باطل اعلام کند و بگوید که می خواهم از صفر تا صد فرهنگ جامعه را خودم بنا نهم .
نه خیر دین اسلام اینگونه نیست ، بلکه بسیاری از احکام اسلام امضایی است ، یعنی اگر ببیند ، مراسم یا اعمالی که یک جامعه دارد ، با اصول و فروع دین منافاتی ندارد ، مخالفتی با آن مراسمات نخواهد داشت .

لکن باید دانست اسلام در برابر بدعت ( به معنای اضافه یا قیچی کردن چیزی از دین ) بسیار حساس است ، که در این زمینه باید گفت :

یک موقع است که مجتهدی با توانایی که در طول سالها ممارست و تدریس بدست آورده سعی می کند احکام و نظر اسلام را در مسائل جدید و مستحدثه از منابع اصیل آن استنباط کرده و بدست آورد .

اما گاهی مردم عادی و بعضا متدین ، در بسیاری از موارد شروع به اجتهاد می کنند ،‌ در حالی که فاقد ملکه و مهارت اجتهاد هستند ، و به مبانی اصولی و اعتقادی و فقهی اسلام آشنایی کافی ندارند .
این افراد گاهی در صدد این هستند که به همه کارهای خود رنگ و لعاب اسلامی بدهند ، مثلا بقول یکی از دوستان ، حجاب مانع هیچ گونه فعالیتی نبوده و شخص می تواند با حجاب باشد و دقیقا تمام کارهایی که زنان در غرب انجام می دهند را انجام دهد مثلا چادرش را از کمرش ببندد و در پمپ بنزین مشغول کار شود و یا با همین چادر می تواند شنا کند و قهرمان هم بشود !!!

یا مثلا در مورد عید نوروز به صرف اینکه شنیده اند چند روایت در زمینه عید نوروز داریم شروع به رنگ و بوی اسلامی دادن به این عید باستانی ما دارند .
درحالی که غافل از این هستند ،‌که این روایات باید از لحاظ سند بررسی شود که مثلا حدیث جعلی و ساختگی نباشد .
و در مرحله بعد باید مضمون روایت مورد بررسی قرار بگیرد که مضمون روایت چه می خواهد بگوید و تازه بر فرض اثبات اینکه این روز طبق این روایات روزی بوده مثلا کشتی حضرت نوح در کوه جودی آرام گرفته ، این چه ربطی به دید و بازدید ما با هم دارد ؟؟! یعنی مثلا به میمنت ، قرار گرفتن کشتی حضرت نوح ما سفره هفت سین می چینیم ؟

لذا بجای اینکه بخواهیم اسلام را با خودمان تطبیق دهیم ، باید سعی کنیم ، خودمان را با اسلام تطبیق دهیم ، مثلا در همین مراسم عید نوروز ، دید و بازدید ، سنت حسنه ای است ، اما اینکه هر خانواده ایرانی مثلا حدود 200 گرم گندم را به عنوان سبزه استفاده کرده و آخر هم سبزه را بدور می اندازد ، با این احتساب که اگر 22 میلیون خانوار ایرانی هر کس 200 گرم هم گندم در این مورد مصرف کند 4400000 کیلو گندم به دور ریخته شده .
حال بماند اسرافهای بسیار بزرگتری که انجام می گیرد و به آن عادت کردیم که فقط به گرانبهاترین آن اشاره می کنم ، یعنی وقت و عمر.

مطالبی دیگر
دو کتاب اسرار آمیز
زخم معده
رابطه علم و دین
حجاب چرا

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۰۱
جعفری

دو کتاب

این نوشته ناظر به بحثی است که از طرف برخی به عنوان معجزات علمی قران مطرح می شود  که به عنوان مثال درمورد آیه 4 سوره قیامت که می فرماید « بَلى‏ قادِرینَ عَلى‏ أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَه ».
یعنی : بلى (استخوانهاى او را جمع می‏کنیم) در حالى که ما قادریم که سرانگشتان او را هم منظم درست گردانیم .
که مضمون این آیه را یکی از معجزات قرآن دانسته اند که برخی مفسرین معاصر نیز به آن اشاره کرده اند .

از طرفی هم برخی یا از روی کنجکاوی و یا بعضا کسانی اند که از نور هدایت الهی محرومند ، شروع به بافتن چیزیهایی کرده که به زغم خودشان چنین القاء‌ کنند که نه اصلا قرآن اینگونه که شما می گوئید نیست و به دنبال آن شروع به افسانه بافی هایی می کنند .

ما با قشری که از نوره هدایت الهی بی بهره بوده کاری نداریم اما خطاب به عزیزانی که مشتاق حقایق هستند عرض می کنیم :
صرف نظر از اینکه فلان آیه قرآن دارای اعجاز علمی هست یا نه ؟ و بدون ورود به جزئیات این بحث ، برای روشن شدن برخی زوایای این بحث مطالبی عرض می شود :

 همانگونه که در عنوان این نوشتار به آن اشاره شده ( دو کتاب ) ، از دیدگاه توحیدی خداوند مؤلف دو کتاب است ؛ کتاب تکوین و کتاب تشریع

اما کتاب تکوین : هر آنچه از اشیاء می بینیم ، اعم از بی جان مثل : انواع سنگ ها ، خاکها ، مواد معدنی گوناگون ،‌ اقسام فلزات ...و انواع جانداران مثل حیوانات ، حشرات و گیاهان ...، با تمام جزئیات که در خلقتشان هست ، همه و همه و تک به تک کلمات کتاب تکوینی خداوند تبارک و تعالی هستند .
که از دیدگاه توحیدی ،‌ دانشگاهیان و دانشجویان علوم طبیعی در واقع محققین کلمات تکوینی خداوند هستند .
به قول استاد آیت الله جوادی آملی دانشجوی علوم طبیعی در پی این است که بگوید خداوند چه کرد (یعنی فعالیتش در حوزه فعل خداوند است )
کما اینکه طلاب حوزه علمیه در پی این هستند که خداوند چه گفت ( یعنی فعالیت در حوزه کلام خداوند است )

اما کتاب تشریع :
همانگونه که خداوند همه موجودات را خلق کرد ، و یک سری قوانین تکوینی
وضع کرد ( مثل داشتن جاذبه برای زمین ، قرار دادن این قابلیت در اطراف زمین که بتوان ارتباطات رادیویی مثل موبایل ، بی سیم و ... را در آن کار انداخت و... هزاران نعمتی دیگر که طبق صریح آیه 18 سوره نحل قابل شمارش نیستند برای بشر خلق )
یک سری قوانین تشریعی ( یعنی قانون گذاری ) را برای انسانهایی که دارای اختیار هستند وضع کرد که این قوانین را توسط پیامبران علیهم السلام برای انسانهایی که مخلوقش بودند فرستاد .
که آخرین آن پیامبر حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم بود ، که همراه این رسول بزرگوار کتابی فرستاد که کلام خداوند که حاوی برنامه جامع رشد و کمال و سعادت انسانی است ، در آن کتاب بود .
به عبارت دیگر : همانگونه که عالم خلقت فعل خداوند است ، قرآن کریم هم قول و کلام خداوند است و همانگونه که کار دانشجویان علوم طبیعی تحقیق و کنکاش در فعل خداوند است ، کار حوزه علمیه هم تحقیق و کنکاش در قول خداوند است ،

بنابر این دیدگاه ، همه چیز معجزه است ، مگر نه اینکه معجزه یعنی چیزی که دیگران از انجام آن عاجزند ؟ خوب حتی رشد یک برگ علف در بیابان معجزه نیست ؟
آیا تمام دانشمندان جهان جمع شوند بدون استفاده از بذر یا گیاه دیگر می توانند یک برگ سبز دو سانتی درست کنند ؟
و همینطور است در مورد قرآن کریم آنجا که در آیه 3 سوره بقره می فرماید : « وَ إِنْ کُنْتُمْ فی‏ رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین »
یعنی : و اگر در باره آنچه بر بنده خود [پیامبر] نازل کرده‏ایم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را- غیر خدا- براى این کار، فرا خوانید اگر راست مى‏گویید.

با این توصیف من نمی دانم کسانی که دنبال این هستند که فلان آیه را معجزه علمی دانسته یا بعضی از روی غرض یا بی غرض آن را انکار می کنند دنبال چه هستند ؟

 

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۵ ، ۰۶:۵۰
جعفری
بیایید چهار شنبه سوری بدون خطر را سپری کنیم
این جمله ای است که این روز ها خیلی از صدا و سیما به آن پرداخته می شود که در این باره توجه به نکته ای خالی از لطف نیست
1.از دیدگاه امام خمینی (س)، صداوسیما یک دستگاه عظیم آموزشی و تربیتی و به منزلۀ یک«دانشگاه عمومی» است که قلمرو آن، در سطح کشور گسترده است.این رسانۀ سراسری باید با مردم، حکم معلم و شاگرد را داشته باشد، با حذف برنامه های بیهوده و صرفاً سرگرم کننده، و ارائۀ برنامه های اصولی و منطبق با موازین اسلام و برخاسته از بینش و فرهنگ اسلامی، به روشنگری بپردازد و مردم را با غذاهای صحیح و سالم تغذیه کند و نسل آینده را- که نیازمند تربیت مستمر از خانه تا دبستان، دبیرستان و دانشگاه است- مبارز بار آورد؛ متفکر و برومند بپروراند؛ مستقل و دارای اراده و تصمیم، نه پایبند به مسائل شهوی و امور مخدر.
2. صدا و سیما با بیان اینکه چهارشنبه سوری باشد اما بدون خطر , در پی القاء این مطلب است که جان شما دارای ارزش است , و بخاطر لذت آنی جان باارزشتان را به خطر نیندازید , که البته حرفی بسیار متین و عاقلانه است .
3. اما درد ما این است که این رسانه و دانشگاه عمومی به اصل باطل بودن چهارشنبه سوری نه تنها اشاره ای ندارد و برنامه ای قابل قبول در این زمینه ارائه نمی کند , بلکه همانگونه که در تیتر بحث بیان شد , اینگونه القاء می کند که اصل چهارشنبه بلا اشکال است البته بدون خطر جانی .
که در این باره باید گفت اگر ما جانی داریم که باارزش است باید دانست همین جان را حیوانات جاندار دیگر هم دارند , اما فرق است بین انسان ( به عنوان اشرف مخلوقات جهان) با سایر جانداران .
 انسان علاوه بر جانی ( که همه جاندارن دیگر دارند ) جان دیگری دارد که جان جانان است , که همان گوهر انسانی اوست که این گوهر در سایه تعالیم اسلامی , رشد و تعالی پیدا کرده و در سایه فرهنگ اصیل اسلامی بارور می شود , و فرهنگ های جاهلی قدیم و جدید نه تنها کمکی برای این هدف نیست که مانع جدی نیز می باشد
4. در طول تاریخ هر جا پیامبرانی برای هدایت قومی مبعوث شده اند , مخالفین پیامبران وقتی در برابر برنامه های الهی و غنی رسولان الهی قرار می گرفتند چون می دانستند برای خنثی کردن چنین برنامه های با محتوی و مغز داری  صرف مبارزه فیزیکی و جنگ و جدل لفظی کارساز نیست , لذا برای خنثی کردن برنامه های الهی , بحث سنت های جوامع خویش را  پیش می کشیدند
حتی بعضا سنت های غلط یکی از موانع اصلی قبول دعوت و رسالت پیامبران علیهم السلام بوده
به عنوان مثلا در آیه 104 سوره مائده می فرماید : « وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى‏ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ»
یعنی : چون به آنها گفته شود به آنچه خدا فرو فرستاده است و به پیامبر رو آورید گویند: آنچه نیاکانمان را معتقد به آن یافته‏ایم برایمان کافى است. و لو آن که نیاکانشان چیزى نمى‏دانستند و هدایت نشده بودن.
اصولا جامعه اسلامی و مسلمانان با توجه به برنامه غنی , پر مغز و متعالی اسلام نه تنها نیاز به خرافات گذشتگان ندارند بلکه بسیاری از سنت های غلط گذشتگان از جمله همین چهارشنبه سوری در تضاد با برنامه های متعالی اسلامی است
منتهی برخی کسانی که افکارشان و اخلاقشان در محیطی رشد یافته که خالی از درک مباحث عمیق اسلامی و اهداف گرانسنگ آن است , لذا با افکار التقاطی خود قادر به تشخیص صحیح جایگاه انسان از یک طرف و برنامه ریزی صحیح و استفاده از مباحث غنی اسلامی از طرف دیگر نیستند .
و این بر عالمان دینی و مرزداران اعتقادی است که کمر همت بسته و در این زمینه روشن گریی نمایند. چرا که حفظ جان جانان ( اعتقادات یک انسان ) کمتر از حفظ جان نیست .
و السلام علی من التبع الهدی

۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۵۲
جعفری

رابطه علم و دین

یکی از مباحثی پر چالش و جنجالی در حوزه معرفت دینی بحث رابطه علم و دین است .

این بحث با دیدگاه هایی مختلفی قابل مطرح است ، از جمله :
در بحث اسلامی کردن علوم 
در بحث اینکه اصولا چه رابطه ای بین علم و دین وجود دارد ؟
آیا علم و دین دو مقوله کاملا جدا و متباینی هستند که هیچ یک ربطی به هم ندارند ، یا اینکه نه کاملا مطابق هم هستند و هر آنچه که دینی است قابل توجیه با علم هم هست ؟
و یا نه اصلا این دو مقوله در بسیاری از موارد تعارض دارند ؟
و اینکه اگر پذیرفتیم دین و علم در بسیار از موارد متعارض هستند ، در موارد تعارض باید دیدگاه دین مقدم باشد یا دیدگاه علم ؟

لذا در بحث رابطه علم و دین ابتدا باید محل نزاع مشخص شود تا به نتیجه مطلوب برسیم .
در تعریف اینکه اصولا علم به چه چیزی گفته می شود و تعریف علم چیست ؟ تعاریف زیاد و بعضا متفاوتی از هم بیان شده است اما به نظر می رسد جامع ترین تعریف برای علم همان مطلق آگاهی (
knowledge) است
چرا که تعاریف دیگر از علم مثل تعریف
علم به معنای دانش تجربی (science) به علت محدود بودن آن به امور مادی و آن هم تازه اموری که بشود مورد آزمایش و تجربه قرار گیرد ، ارزش چندانی ندارد

چرا که یکی از شاخصه های مهم علمی که مقابل جهل است این می باشد که تمام معارف بشری را تحت پوشش قرار دهد ، در حالی که حوزه علوم تجربی منحصر در ماده بوده  و تازه در بسیاری از موارد به علت عدم شناخت تمامی عوامل یک پدیده ، حتی در امور مادی نیز علوم تجربی در بسیاری از موارد قطع آور نیست .

لذا از این دیدگاه که ارزش علم به میزان دقتش از یک طرف و جامع بودن و شمول اش به همه معارف بشری بستگی دارد می توان ارزش علوم را به این صورت از پائین به بالا دسته بندی کرد

1.علم فیزیک و شیمی ( پائین ترین زیرا موضوعشان منحصر در امور مادی بوده و در همان امور مادی نیز در بسیاری از موارد قطع آور نیست )
2.علم ریاضی : این علم نسبت به فیزیک و شیمی کلی نگر تر بوده و به یک معنا چون موضوعاتش ذهنی و فرا مادی است لذا دایره اش گسترده از آن دو علم است

3.فلسفه : از آنجا که موضوع علم فلسفه موجود بما هو موجود می باشد ، لذا دایره اش بسیار گسترده تر بوده ، و حتی استفاده از علم حضوری در اثبات بعضی از مبانی اش علمی است  که نسبت به علوم قبلی هم جامع تر است و هم دقیق تر .

همه این علوم با اختلاف مراتبی که دارند ولی در حوزه شناخت بشری قرار دارند ،
بالاترین علم و فهمی که بشر می تواند به آن دست یابد وحی است ، وحی چون متصل به منشاء خلقت کل عالم موجودات است و به خاطر اتصال به مبدا همه علوم ، لذا علوم دیگر بمنزله لیوان و بشکه و تانکری هستند که از اقیانوس وحی سیراب می شوند .

ادامه دارد ...

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۵۶
جعفری