پرتوی از اسمان

سبک زندگی انسانی اسلامی از منظر ایات و روایات

سبک زندگی انسانی اسلامی از منظر ایات و روایات

لطقا در نشر و گسترش این مطالب ما را یاری کنید

نویسندگان
پیوندها

۳۹ مطلب با موضوع «اعتقادات» ثبت شده است

انسان این جهان کوچک (أ تزعم انّک جرم صغیر...و فیک انطوى العالم الاکبر)
 ترجمه :
آیا تو فکر می کنی همین جسم کوچک هستی ... در حالی که جهانی در درون تو نهاده شده)[1]  

دقیقا همان موجودی که خداوند در آفرینش او بر خویش به عنوان بهترین آفریدگار آفرین گفت «َفَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقین». تنها موجود دارای اختیار بعد از خداوند. چنان مقامی دارد که دستور می رسد که فرشتگان بر او سجده کنند. «فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی‏ فَقَعُوا لَهُ ساجِدین»[2]
یعنی : پس وقتى آن را درست کردم و از روح خود در آن دمیدم، پیش او به سجده درافتید.

اما این یک طرف قضیه بود، برای اینکه انسان به کمال اصلی و هدف از خلقت اش برسد باید خودش نیز دست به کار میشد.

این موجود عجیب، که حالا عصاره ای از وجود خداوند( روح خدا)  در دلش دارد با عنصر اختیاری که خداوند در اختیارش گذارده باید خود نیز دست به کار شود، چرا که اگر بیکار بنشیند، دشمن (که از قضاء خود آن دشمن را هم خداوند آفریده و قطعه ای از پازل آفرینش است) بیکار نمی نشیند، همان دشمنی که خودش اقرار کرده که تا همه را گمراه کند بیکار نخواهد نشست.
«قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی‏ لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ»[3]

ترجمه: ابلیس گفت: «پروردگارا! چون مرا گمراه ساختى، من (نعمتهاى مادّى را) در زمین در نظر آنها زینت مى‏دهم، و همگى را گمراه خواهم ساخت.

حال باید خداوند دست به کار میشد، چرا که با توجه به توصیفاتی که درباره خلقت این موجود عجیب گفته شد، این موجودی که مرکب از اشیاء متضاد بود ( مهر، غضب، عشق ، محبت ، هوی و هوس، تقوی و ...) کنترل و رساندنش به هدف، به همین راحتی نیست،

لذا خداوند دست به کار شد، برنامه ای جامع و مدون برای این موجود عجیب الخلقه ترتیب داد. «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»[4]

آری او این کار هم به نحو احسن انجام داد، نرم افزار مدون و جامعی به نام اسلام ایجاد کرد، که توسط شخصی که پیام رسان (پیامبرص) بین او و مخلوقاتش بود، این برنامه نرم افزاری جامع را بر بندگانش ابلاغ داشت.

اما هنوز این برنامه نرم افزاری ناقصی داشت، چرا که پیام رسان از جنس انسان های معمولی بود، «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ»[5](بگو من هم بشری هستم مثل شما)، که بزودی باید دنیا را ترک می کرد، «إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُون»[6](یعنی: ای پیامبر، تو مى‏میرى و آنها نیز خواهند مرد)

لذا همانگونه هر برنامه ای باید مجری و اجرا کننده ای داشته باشد، باید خداوند به فکر مجری بعدی بود که بعد از وفات پیامبر پرچم این برنامه عظیم و نرم افزار جامع (اسلام) را برافراشته نگه دارد.

آری او فکر اینجا را هم کرد، و وصی و جانشین برای پیامبر(ص) انتخاب کرد، او جان پیامبر(ص) (علی علیه السلام و فرزندانش) را در روز غدیر به عنوان جانشینان و مجریان این برنامه عظیم معین نمود، و همان موقع بود که پازل تکمیل گردید.

و خود با صدای بلند تکمیل شدن این پازل را ندا داد:
«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً»[7]

یعنی : امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را براى شما [به عنوان‏] آیینى برگزید.

 



[1] . شعری منسوب به امیر المومنین . الوافی ج 2 ص 319

[2] . الحجر 29

[3] . همان

[4] . آل عمران 19

[5] . الکهف 110

[6] . الزمر 30

[7] . المائده 3

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۳۰
جعفری

همانگونه که هر موجود زنده‌ای یک جسمی دارد و یک روحی, بطوری که مثلا اگر یک انسان تنومندی را که سکته کرده در نظر بگیری این شخص قادر نیست یک مگس را از خود براند.

دین اسلام هم یک ظاهری در دنیا داشته و حقیقتی در عالم ملکوت دارد فلذا موجودی زنده و پویاست, که یک جسم و ظاهری دارد و یک روح و باطنی.

بنابر این دیدگاه تمام اعمال عبادی (نماز, روزه, حج و...) دارای یک ظاهر و پوسته ای است و یک باطن و حقیقتی.
همانگونه که یک انسان یا حیوان مرده, تکه ای گوشت بیش نیست بطوری که قادر نیست یک حشره را از خود دور کند نماز یا حج بدون روح نیز بیش از یک سری حرکات بی معنا نخواهد بود, مثلا نماز فقط در حد یک حرکات ورزشی است و بس.

یا مثلا حج بدون روح صرفا یک سری افعال و حرکات و سکونات بی معنا و مفهوم بوده  و هیچ اثر تحولی را باعث نمی شود .

سوال : روح دین که بدون آن, دین و اعمال دینی بسان جسد بی جان است چیست؟

ولایت روح عبادت است, بطوری که اعمال دینی بطور اعم و اعمال حج که مورد بحث ماست بطور اخص بدون ولایت هیچ اثر معنوی و اجتماعی را دارا نبوده و با رسومات سایر ادیان مثل مسیحیت و یهودیت و هندوها هیچ فرقی نخواهد داشت.

لذاست که می بینیم شیطان بزرگ (آمریکای جهانخوار) نه تنها با حکومت قبیله ای آل سعود که هیچ بوئی از انسانیت نبرده بر مکه و خانه کعبه مشکلی ندارد، بلکه این قبیله خون آشام را به عنوان رئیس کمیته حقوق بشر نیز انتخاب می نمایند.

لذا روایتی است از امام رضا علیه السلام : إنّ الامامة زمام الدین، و نظام المسلمین، و صالح الدنیا و عزّ المؤمنین. إنّ الامامة أسّ الاسلام النامی، و فرعه السامی. بالامام‏ تمام‏ الصّلاة، و الزّکاة، و الصّیام، و الحجّ، و الجهاد، و توفیر الفی‏ء و الصّدقات، و امضاء الحدود و الاحکام، و منع الثّغور و الاطراف‏

یعنی : . امامت کامل‏کننده دین است ... امامت ریشه بالنده اسلام است، و بلندترین شاخه آن؛ با امام نماز و زکات و روزه و حج و جهاد به کمال مى‏رسد، و اموال عمومى (غنائم، زکات) افزایش مى‏یابد، و احکام و حدود اجرا مى‏گردد، و از هجوم دشمنان جلوگیرى مى‏شود.

با توجه به این مقدمه به عنوان بحث (آهنگ حج بدون قافله سالار) برمی‌گردیم, به یاد حج سال 60هجری که مسلمانان به زعم خودشان برای انجام اعمال حج گروه گروه وارد مکه می شدند در حالی که روح کعبه و حج آهنگ و قصد خروج از کالبد حج را داشت.

آری مردم داشتند به طرف کعبه برای طواف حرکت می کرند, در حالی که روح مکه و منی و مشعر الحرام و عرفات در قالب حسین بن علی از کنارشان در حال خروج از کالبد حقیقت دین  بود به طرف عراق و کربلا، برای حفظ جان دین، با خونش خویش.

این درسی است برای یک مومن انقلابی که اگر آشنا و بصیر به مقتضیات زمان نباشد, دین سازنده و پویا که باید انسان ساز باشد تبدیل به یک مراسم خشک و بی جان خواهد بود که نه تنها سازنده نخواهد بود بلکه بسان افیونی او را از رشد و تعقل و تفکر باز خواد داشت.

 

 

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۴۵
جعفری

روایتی است از امام محمد باقر علیه السلام ، که با توجه به موسم حج و سر و صداهایی که مبنی بر نرفتن حج برپا شده، مطالبی ارائه می گردد :

 عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: بُنِیَ‏ الْإِسْلَامُ‏ عَلَى‏ خَمْسٍ‏ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَةِ.

یعنی : اسلام بر پنچ پایه استوار است : نماز، زکات، روزه، حج و ولایت ، و به اندازه ای که مردم را به پیروی از ولی دعوت کرده اند به چیزی دعوت نکرده اند

 1.جایگاه حج :

حج پنجمین فرع از فروع ده گانه دین است (نماز – روزه – خمس – زکات – حج – جهاد – امر به معروف – نهی از منکر – تولی ( دوستی اولیاء الهی ) – تبری ( دشمنی عدوالله ) )

دین اسلام یک کیس کامل از برنامه سعادتی است که خداوند متعال برای سعادت بشر توسط پیامبر خاتم بر زمینیان عرضه داشت که شامل اجزاء وشرائطی است که به طور کل به دوقسم اصلی (اصول دین و فروع دین ) تقسیم می شود، که این اجزاء به یک معنا دارای ارتباط شبکه ای هستند بطوری که اگر یک قسمت از آن لنگ بزند تاثیر مستقیم بر عملکرد سایر اجزاء و شرائط دارد .

بطورمثال شما ماشین را مشاهده کنید با هزاران قطعه، که فقط اگر یک فیوز با وزن 2 گرم سوخته و معیوب باشد، (هر چند سایر اجزاء صحیح و سالم باشد) ماشین زمین گیر می شود، چه رسد به قطعات بزرگتر.

لذا خداوند متعال به اجرای کامل دین بسیار تاکید داشته، و در مورد اجرای ناقص دین بسیار حساس است، مثلا در مورد بنی اسرائیل در آیه 85 بقره می خوانیم :
 « أَ فَتُؤْمِنُونَ  بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذابِ»
یعنی : آیا به بعضى از کتاب ایمان مى ‏آورید و بعض دیگر را انکار مى کنید؟ پاداش کسى که چنین کند در دنیا جز خوارى نیست و در روز قیامت به سخت‏ترین وجهى شکنجه مى‏شود.

2. حج یک عمل عبادی و سیاسی است که سالی یک بار همه مسلمانان در یک نقطه جمع می شوند، که این اجتماع بین المللی اسلامی، حاوی پیامها و اثرات منحصر به فردی است که به هیچ وجه قابل چشم پوشی نیست به همین خاطر است که امیر المومنین در اخرین سفارش هایش به آن توجه کرده و می فرماید : اللَّهَ اللَّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ لَا تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُم‏ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا
یعنی : خدای را خدای را در مورد خانه خدایتان، تا هستید نگذارید خالی بماند، که اگر این خانه ترک شود، فرصت زندگی نخواهید داشت ( یعنی خداوند بساط زندگی دنیایی را جمع می کند )

در اهمیت حج همین بس که معیار اعمال عبادی دیگر است، که مثلا زیارت ابی عبدالله الحسین در روز غدیر معادل صد حج، یا مثلا برآورده کردن حاجت مومن بهتر از بیست حج است، لذا می بینیم که این حج به عنوان ترازوی اعمال دیگر محسوب می شود.
که این بخاطر جامع بودن این عمل عبادی است که خود اعمالی که در حج انجام می شود از وقوف در عرفات تا سعی بین صفا و مره تا کوچ بسوی مشعر الحرام دارای رمز رازی است که نشان از حقایقی ماورائی است که مجال پرداختن به آن نیست که فقط طالبان حقیقت را به منبع آن آدرس می دهم
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج 10 ص 166 ( پرده برداری از راز رمز حج توسط سید الساجدین به شخصی به نام شبلی )

3. بی شک حاکمان فعلی خانه خداوند که گماردگان روباه پیر ( جزیره انگلستان ) هستند کوچکترین لیاقتی برای اداره حج و اعمال عبادی مسلمانان ندارد، و این موضوعی است که تقریبا در موردش اجماع وجود دارد.

لکن اختلاف در نوع برخورد با این قضیه است، که در این جا با حذف مکررات دو دیدگاه اساسی وجود دارد:

دیدگاه اول : برخی با حذف مباحث مهم دیگر صرفا از دیدگاه اقتصادی به قضیه نگاه می کنند، و آن هم بصورت خیلی ناقص.
به این بیان که انگار مثلا کارهای اقتصادی ما از تولید، اشتغال و مصرف ... همه و همه بهینه و در نهایت نظم و انضباط بوده و فقط مانده بحث خرج کرد ما در بحث حج، که این هم حل شود بحمدلله دنیا گل و گلستان شده و بودجه هنگفتی که برای حج خرج می شود اگر به بازار تولید و اشتغال و ... برگردد، ایران جزء نهم کشورهای گردن کلفت گروه جی هشت خواهد شد  (حالا بماند که این دیدگاه، تکه ای از یک پازل بزرگ ست که از جای دیگر مدیریت می شود و ما هم ناخواسته فقط می بینیم و مثل سربازان بی جیره و مواجب کپی پیست می کنیم)

دیدگاه دوم : که این دیدگاه مبتنی بر مطالبی است که در مقدمه 1و 2 بیان شد که طبق این دیدگاه، مکه شهری بین المللی اسلامی است و حاکمان حجاز صرفا میزبان حجاج کشورهای مسلمان دیگرند و باید این حریم امن الهی را بدرستی مدیریت کنند، و گرنه با سیاست هجومی و طلبکارانه (نه با سیاست فشل و عاجزانه فعلی ) باید به هر طریق ممکن سرزمین حجاز را از لوث وجود گماردگان روباه جوان قرن نوزدهم ( پیر فعلی ) پاک کرد . انشاء الله به امید ظهور خلیفه صاحب خانه .

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۰۳
جعفری

بررسی روایتی   از امام جواد علیه السلام به مناسبت شهادت ایشان: 

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی ع قَالَ: الْمُؤْمِنُ‏ یَحْتَاجُ‏ إِلَى خِصَالٍ تَوْفِیقٍ مِنَ اللَّهِ وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ[1].

یعنی : مومن محتاج به سه خصلت دارد : توفیق از جانب خدای متعال، واعظی از درون خود و پذیرش نصیحت کسی که او را نصحیت می کند.

1..اختلافی است بین دو فرقه اصلی بین اهل سنت ( اشاعره و معتزله) در مورد نحوه اختیار انسان در دنیا

الف) معتزله قائل به تفویض بوده و معتقدند که: انسان در نظام آفرینش دارای اختیار تام و کاملی است و خداوند فقط انسان را خلق کرده و بس، و هیچ دخالتی در کار انسانها ندارد.

ب) در مقابل اشاعره را اعتقاد بر آن است که: برعکس انسان هیچ اراده ای از خود ندارد، و در همه افعال خود مجبور است، یعنی کار و فعل انسان چه صلاح باشد چه فساد نعوذبالله از طرف خداوند است!!!

شعر منسوب به خیام هم شاید اشاره به همین جبر دارد:
مى خوردن من ، حق ز ازل مى دانست            گر مى نخورم علم خدا، جهل بود.

اما بنابر فرمایش امام جعفر صادق علیه السلام : لا جبر و لا تفویض بل‏ أمر بین‏ الأمرین‏، بنابر این فرمایش امام صادق علیه السلام شیعه را اعتقاد بر این است که انسان در کارهایش نه مختار محض است و نه مجبور بلکه افعال انسان مثل نقطه ای است در داخل یک صفحه، که موقعیت آن نقطه را دو محور طول و عرض معین می کنند و به اصطلاح ریاضی مثل محل یک نقطه در یک صفحه است که موقعیتش با دو محور x،y تعیین می شود.

به عبارتی دیگر: در کارها و افعال انسان دو عنصر تقدیر الهی و تدبیر خود انسان بسان دو محور x،y  نقطه وجودی انسان را تعیین می کنند و بالتبع باعث ساخت شخصیت انسان و در نتیجه تعیین کننده سرنوشت او می شوند.

حال با توجه به ذکر این مقدمه، و با این دیدگاه وقتی به روایت مذکور در صدر نوشتار دقت کنیم می فهمیم که انسان در محور تقدیر نیازمند به توفیق است(تَوْفِیقٍ مِنَ اللَّهِ) یعنی تا خداوند به انسان توفیق کاری را ندهد ولو اینکه همه شرایط حاصل باشد، آن کار به سر انجام نمی رسد.

و دو عنصر دیگر ذکر شده در روایت (1.وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ 2. قَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ یعنی داشتن موعظه درونی و پذیرش موعظه بیرونی) به عنوان قوه محرکه ای است که انسان را از درون فعال کرده و باعث می شود انسان به تدبیر امور خویش بپردازد.

نتیجه آنکه : با فعال شدن دو محور تقدیر و تدبیر است که انسان بسان یک نقطه راه کمال را در سطح دنیا این می پیماید.

 



[1] بحار الانوار ج 72 ص 65

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۵۵
جعفری

آ

عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّةُ وَ لِرَسُولِهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَةُ وَ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ قُمُّ وَ سَتُدْفَنُ فِیهِ امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی تُسَمَّى فَاطِمَةَ مَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ

یعنی: خدا را حرمی است و آن مکه است، پیامبر را حرمی است و آن مدینه است، امیرالمومنین را حرمی است و آن کوفه است و برای ما حرمی است و آن قم است و در آن خانمی از فرزندان من به نام فاطمه دفن خواهد شد، هرکس وی را زیارت کند پاداشش بهشت خواهد بود[1].

 

شاید یکی از جلوه های کوثر که در سوره کوثر خداوند به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید :
ما به تو کوثر عطا کردیم وجود همین امامزادگان در سراسر کشور باشد.

امام زادگانی که نه تنها معارف پدرانشان که برگرفته از خداوند تبارک و تعالی است و چراغ راه هدایت بشر تا قیام قیامت خواهد بود ،‌بلکه مرقد مطهرشان نیز در شهرهای بزرگ و کوچک و روستاها تبدیل به مراکز فرهنگی شده است.

به عنوان مثال اگر مناطقی مثل امام زاده صالح ، امامزاده علی اکبر ، یا وجود امام زاده حسن در منطقه 17 تهران را در نظر بگیرید که خودشان الان تبدیل به مراکز بزرگ فرهنگی شده اند که اگر در آن مناطق چند متر زمین برای کار فرهنگی بخری ، با توجه به بودجه های فرهنگی کشور، تقریبا کار محالی به نظر می رسد،

اما وجود امامزادگان و زمینهای وقفی اطراف آنها از سالیان پیش و تبدیل این مراکز به مراکز بزرگ فرهنگی و نشر و تبلیغ معارف دینی در آنها یکی از مصادیق کوثر نبوی است .

 

در میان این امامزادگان ، بارگاه حضرت معصومه سلام الله علیها از جایگاه ویژه ای برخوردار است، و در اهمیت این جایگاه علاوه بر روایتی که در صدر نوشتار گفته شد ، آنچه که باعث برجستگی این امام زاده شود تبدیل این شهر به مرکز علوم اسلامی جهان ، و وجود محققینی از پنج قاره جهان در این مرکز و تعلیم و نشر معارف اسلام از این طریق به سرتاسر جهان است که نشان از جایگاه این حضرت دارد

لذا بی جا نیست اشاره کنم به آن بیتی که در عنوان نوشتار ذکر کردم :  
آن قبر که در مدینه شد گم      پیدا شده در مدینه قم  

 



[1] بحارالأنوار ج : ۹۹ ص : ۲۶۶

 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۶ ، ۲۲:۴۷
جعفری

نگاهی به سبک زندگی جوامع اسلامی

نمی توان انکار کرد که سبک و سیاق زندگی امروزی مسلمانان بطور عموم و کشور ایران ( به عنوان تنها کشور شیعی ) بالخصوص از طریق مجازی ( اینترنت , تلگرام , ماهواره ...) و حقیقی ( مسافرت های سیاحتی , درمانی ... ) تحت تأثیر فرهنگ غربی , که عمدتا ریشه گرفته از افکار مسیحیت انحراف یافته است , قرار داشته که بطور نمونه مثلا شخصی که از والدین شیعه متولد شده , نوع زندگی اش از پوشش لباس , غذا خوردن تا سبک ساخت خانه اش گرفته تا نگهداری حیوان نجس العینی مثل سگ در خانه و حتی ارتباطات نامشروعی که متأسفانه در بعضی لایه های جامعه رواج یافته و تبدیل به امری عادی شده تا استفاده از شکلات و آدامسهای خارجی حاوی الکل و روغن خوک ... امری جا افتاده است .

که اگر نبود غنای بسیار بالای دین مبین اسلام که مطابق با فطرت بشر است  از یک سو و اگر نبود انقلاب اسلام ایران از طرف دیگر با این بمباران فرهنگی غرب , شاید اسلام و فرهنگ غنی شیعه که ریشه در وحی الهی دارد این هدیه عظیم الهی به بشر در جامعه امروزی رفته رفته به یک مراسم مذهبی پیش پا افتاده در حد مراسمات معمول جوامع دیگر مثل مراسمات خرافی کشورهایی مانند آئین مخصوص هندوها و سرخپوستان ... یا حداکثر در حد و قواره یک دین منحرف مثل یهودیت و مسیحیت امروزی تبدیل شده بود .

اما راه حل مشکل چیست ؟

واضح است که راه حل هر مشکلی از جمله این مشکل در بطن دین وجود دارد , آنجا که در آیه شریفه 21 احزاب می‌خوانیم « لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیرا »

یعنی : به طور یقین زندگى رسول خدا براى شما و آنان که به خدا و روز قیامت امیدوارند، و خدا را بسیار یاد مى‏کنند، سرمشق نیکویى بود.

حال سوالی که این جا مطرح است این است که :
نوع زندگی های ما بیشتر شبیه زندگی آسمانی رسول الله صلی الله علیه و آله است یا بیشتر شبیه گرفتاران به زندگی زمینی است که هیچ ارتباطی با آسمان ندارند و از دیدگاه اینها زندگی دنیا منحصر است در گشتن و خوردن و چریدن چند روزه در دنیا و خلاص .
 که در آیه 24 سوره جاثیه به کلام این افراد اشاره شده  : « وَ قالُوا ما هِیَ إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا »
یعنی آنان گفتند : زندگى جز همین زندگى دنیا نیست دسته‏اى مى‏میرند و دسته‏اى دیگر زنده مى‏شوند .

شاید اشاره گذرا به دو نوع زندگانی آسمانی و زمینی , قضاوت درباره سبک زندگی خودمان بهتر میسر شود

آنچه از نوع زندگی رسول الله صلی الله علیه و آله می خوانیم این است :
از همیشه به یاد خدا بودن , رفع گرفتاری حاجت مندان , امر به معروف و نهی از منکر , نوع برخورد با همسایه و خویشان , داشتن حیاء و عفت , سریع الرضا بودن و پذیرش عذر دیگران ...

اما زندگی های امروزی برگفته از فرهنگ غرب :
به یاد همه چیز بودن جز خدا , هر کسی به فکر خود بودن , اهمیت نمره بیست ولی بی اهمیتی مسائل دینی , زندگی های آپارتمانی که فاصله دو همسایه یک دیوار نازک است اما بین قلبهایشان فاصله ای تو مایه های اقیانوس اطلس , بی حیائی و بی عفتی موجود در بعضی لایه های جامعه , نگذشتن از یک ریال حق خود ...

در آخر اینکه :
ایها المسلمون , اگر دین سالم و بدون تحریف پیغمبر خاتم , نتواند موجبات سعادت دنیا و آخرت شما را تأمین کند , قطعا ادیان تحریف شده ای که تاریخ مصرفشان گذشته (مثل مسیحیت و یهودیت ) قادر به تأمین سعادتت نخواهد بود , پس بیائید برگردیم به اصل خویش  , که به قول مولوی :

بشنو این نی چون شکایت می‌کند          از جداییها حکایت می‌کند

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند                  در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق        تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش    باز جوید روزگار وصل خویش ...

۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۰۷
جعفری

زیارت جامعه کبیره (به مناسبت تولد امام هادی علیه السلام)

به مناسبت شهادت امام علی النقی علیه السلام خالق دعای عظیم الشأن جامعه کبیره ، زیارتی که پرده از اسرار مکنون مقامات عظیم ائمه علیهم السلام را چنان کنار زد که حتی برخی پیروان اهل بیت علیهم السلام هم نتوانستند ، این مقامات را هضم کرده و باور کنند ، که مگر امکان دارد ، که مخلوق به این حد از مقامات رسیده باشد ؟؟؟

زیارت گرانقدر جامعه کبیره که یک دوره امام شناسی عمیق است که می تواند معیار شناخت شیعه واقعی با محبین سطحی نگر اهل بیت علیهم السلام باشد .
به عبارت واضح تر ، شاید بتوان گفت : همانطور که طبق فرمایش  پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله خطاب به امیر المومنین در حدیث : « لَوْ لَا أَنْتَ یَا عَلِیُ‏ لَمْ‏ یُعْرَفِ‏ الْمُؤْمِنُونَ‏ بَعْدِی‏
» [1] علی علیه السلام میزان ومعیار شناخت مومن از غیر مومن می باشد

میزان و معیار شناخت شیعه واقعی از محبین سطحی اهل بیت علیهم السلام هم به نظر می رسد ، همین دعای شریف جامعه کبیره می تواند باشد.

زیرا مضامین بلند و مقاماتی که در آن به امام معصوم علیه السلام نسبت داده شده ، به گونه ای است که عده‌ای از شیعیان را به تردید واداشته، بطوری که قائلین به این مقامات برای امام را متهم به غلو ( یعنی بزرگنمایی بیش از حد ) کردند .

همانگونه که عرض شد ؛ در این زیارت عظیم ، چون گوشه ای از پرده مقامات عظیم آن بزرگواران بالا رفته ، لذا برای عده ای قابل هضم نبوده که آیا اصولا انسان می تواند به این مقام نائل شود که مثلا بکم فتح الله و بکم یختم ،  یعنی این بزرگواران آغاز و پایان خلقت باشند ؟؟؟؟

اینجاست که پای بسیاری لغزید و نتوانستند این امر را هضم کنند ، و قائلین به این مقامات برای ائمه معصومین را با نسبت ناراوای غلوّ نواختند .

نمی‌دانم شاید هم آنها بی تقصیرند ، و این نور جلوه گری ائمه علهیم السلام است که در این زیارت بقدری قوی است که هر چشمی را توان دیدن این نور افشانی عظیم نیست .

این نوشتار دنبال این نیست که وارد این اقیانوس عمیق معارف شود ، چه اینکه کسی می تواند وارد این اقیانوس عمیق شود که خود حداقل در دریاچه ای شروع به تمرین شنا کرده باشد .
لذا اقیانوس معارف اهل بیت کجا و قلم‌های شکسته و لرزان ماها کجا ؟که بقول شاعر :

انجا که عقاب پر بریزد     از پشه ی لاغری چه خیزد

لکن شاید قصه ما قصه آن پیرزن کلاف به دستی باشد که برای خرید یوسف به بازار آمده بود که وقتی با کنایه رهگذارن روبرو شد ، در جواب گفت ، می دانم ، که قیمت یوسف این نیست ، اما آمده ام تا اسم من هم جزو خریداران یوسف ثبت شود .

در آخر اینکه بزرگانی چون آیت الله جوادی آملی در شرح زیارت جامعه کبیره کتابی نوشته اند تحت عنوان ادب فنای مقربان در هشت جلد که امید است جرعه ای باشد برای تشنگان معارف اهل بیت علیهم الصلاه و السلام .

 



[1] بحار الانوار ج 39 ص 19

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۴۶
جعفری

تقلید چرا ؟

بحث تقلید در فروع دین ( به معنای رجوع به متخصص ) امری رایج و عقلائی است که مختص به امور دینی نبوده و یک امر بدیهی است در همه اموری که نیاز به تخصص دارد . که هر انسان غیر مغرضی به صرف تصور این مسأله آن را تصدیق می کند .

لکن بحثی که از طرف برخی شبه روشن فکران  گه گاهی در جامعه مطرح می شود مبنی بر اینکه چرا باید در امور دینی تقلید کرد , یا مثلا چند سال پیش شخصی مثل آغاجری , برای تقبیح و قبیح جلوه دادن تقلید , با توجه به مقدار درک و شعوری که دارد می گوید تقلید کار میمون است .

اینکه تقلید به معنای رجوع به متخصص دین را تشبیه به تقلید میمون ( شکلک و ادای کسی را در آوردن ) کردن , نشان از میزان فهم و درک این به اصطلاح شبهه روشن فکر دارد .

سبکی و سخیفی این سخن بقدری واضح است که نیازی به دادن جواب به عنوان یک شبهه ندارد , اگر هم  جوابی توسط عده ای بیان شده در واقع تنبهی بوده  به یک امر بدیهی که صرف تصور شخص موجب تصدیق آن است , وگرنه نمی شود چنین جوابهایی را جواب از یک شبهه دانست .

اکنون نیز گاهی حرفهایی شبیه همان فکر سخیف اما در لفافه و پوشش با رنگ لعاب جدید زده می شود , لذا در این گفتار بر آن شدیم تا مطالبی را در این زمینه بیان کنیم .

همانگونه که عرض کردم , عدم نیاز به تقلید در امور دینی چیزی نیست که بخواهیم در صدد جواب بیانش باشیم , چرا که عده ای مثل سروش و آغاجری و ... که این حرفها را می زنند , حداقل خودشان را باهوشتر از این می بینم که به حرف خودشان اعتقادی داشته باشند , بلکه اینها دارند پروژه ای ( پشت پرده را ) که دیگران راه اندازی کرده اند اجرا می کنند.

لذا مسأله مهم پرداختن به پشت پرده این قضایات است
مثلا اگر سروش می گوید تقلید نکنید یا بعد از او هاشم آغاجری افاضاتی در این زمینه می کند , اینگونه نیست که یک نفر بی حساب یک حرفی را زده باشد , بلکه اینها اجرا کننده برنامه هایی هستند که در جای دیگر برنامه ریزی شده و هدف اصلی آن بقول محقق بزرگوار  استاد میر باقری این است که طبقه مرجع در دین وجود نداشته باشد .

یعنی همان اتفاق بزرگی که بعد از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم افتاد , پیغمبری که خودش مرجع دینی بود , و بعد از خودش هم از طرف خداوند متعال مرجع دینی مشخص شده بود , کسانی بنابر دلایلی این مرجعیت را به هم زدند و اسلامی را که با زحمات پیغمبر به بار نشسته بود و می رفت که کفر و شرک و ظلم و تاریکی را از روی زمین ریشه کن کند , با از بین بردن مرجعیت دینی به انزوا برده و شد آنچه باید نمی شد .

به عبارت واضح تر شبه روشن فکران این چنینی دوباره می خواهند سقیفه ای در مقیاس خودشان در برابر غدیر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف درست کنند , مگر نه اینکه خود امام زمان ( عج ) فرمود :
وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ‏ حُجَّتِی عَلَیْکُم‏
[1]
یعنی :
اما وقایعی که رخ خواهد داد و مسائل مستحدثه، پس در مورد آنها به راویان احادیث ما رجوع کنید که آنان حجت من بر شما و من حجت خداوند بر آنان هستم.

اینها با این بیان می گویند نه نیازی نیست به روایان حدیث ( کنایه از نائبان عام ) مراجعه کنید , بلکه هر کس هر چه از دین فهمید همان درست است !!!
ماهیت این حرف و استدلال , همان ماهیت استدلال و حرفی است که بعد از رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام توسط عده‌ای با انگیزه‌های خاص مطرح شد . منتهی تنها فرقی که این دو جریان ( قدیمی و جدید ) دارند این است که جریان کنونی پیاده نظام یک نظام فکری است که مرکزش آن سوی آبهاست . بخلاف جریان قدیمی که هر چه بود در میان خودشان بود، ( البته ظاهرا‌ ) .

اما دلیل عقلی نیاز دین به داشتن مرجعیت
خوب شما ببینید , بازی فوتبال دارای یک مرجعی بین المللی بنام فیفا است , یا مثلا ورزش کشتی دارای یک مرجع بین المللی بنام فیلا است , و ...
چطور بازی کودکانه‌ای مثل فوتبال , والیبال و چوگان ... , دارای مرجع , آن هم در حد بین المللی  باشد , اما دین  ( که هدف از خلقت بشرعمل به  آن و رسیدن به کمال است ) دارای مرجع و منبع نباشد ؟ و هر ننه قمری که ازجایش بلند شد بشود مفسر و مبین دینی که خون عزیزترین خلائق در راه آن نثار شده است !!!

جان کلام اینکه اینها دنبال چیزی هستند که پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله 1400 سال پیش آن را بیان فرموده بود :

سَیَأْتِی زَمَانٌ عَلَى أُمَّتِی یَفِرُّونَ مِنَ الْعُلَمَاءِ کَمَا یَفِرُّ الْغَنَمُ عَنِ الذِّئْبِ فَإِذَا کَانَ کَذَلِکَ ابْتَلَاهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بِثَلَاثَةِ أَشْیَاءَ الْأَوَّلُ یَرْفَعُ الْبَرَکَةَ مِنْ أَمْوَالِهِمْ وَ الثَّانِی سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ سُلْطَاناً جَائِراً وَ الثَّالِثُ یَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْیَا بِلَا إِیمَانٍ.[2]

یعنی :  به زودى زمانى براى مردم فرا می رسد که از دانشمندان فرار مى‏ کنند چنانچه گوسفند از گرگ مى‏ گریزد. در این صورت خداوند به سه چیز آنان را مبتلا مى ‏کند،
اول: برکت را از اموالشان بر مى‏دارد
دوم: سلطانى ستمگر بر آنان مسلط مى‏ گرداند
سوم: بدون ایمان از دنیا مى ‏روند

 



[1] الغیبه ص 291

[2] جامع الأخبار، ص: 131

 

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۶ ، ۰۳:۴۴
جعفری

کودک 60 ساله

در آستانه سه ماه عظیم الهی ( رجب , شعبان , رمضان )  قرار داریم , حیفم آمد قبل از ورود به این ماه دست به نوشته نبرم تا هم تنبهی برای خودم باشد , هم برای کسانی که این نوشتار را می خوانند .

حدیثی از امیرالمومنین علی علیه السلام که می فرمایند : إنّ‏ اللّیل‏ و النّهار یعملان‏ فیک فاعمل فیهما و یأخذان منک فخذ منهما. [1]
یعنی : همانا شب و روز باعث تغییراتی در تو می شوند ( سیر از کودکی به نوجوانی , میانسالی و کهنسالی ) تو هم تغییراتی در شب و روزت ایجاد کن ( امروزت بهتر از دیروز و فردایت بهتر از امروز باشد )
و گذر شب و روز , چیزهایی از تو میگرند ( جوانی , شادابی , فرصت ...) تو نیز اینها را به رایگان مبخش , و در مقابلش از این فرصتها استفاده کرده , و توشه ای برای آخرتت ذخیره کن

طبق این حدیث شریف :
شب و روز باعث تغییراتی در تو می شوند , ( مثلا در سن ده سالگی موقعیتی داشتی که با گذشت شب و روز و رسیدن به 20 سالگی دیگر آن موقعیت را نداری , همچنین در 40 سالگی آن موقعیت و فرصتی که در 20 سالگی را داشتی نداری و ...)
ادامه روایت می فرماید : فاعمل فیک یعنی تو هم یک تغییراتی در این شب و روز بده ,
برای روشن شدن مطلب همین بس که آیت الله جوادی آملی می فرمود : برخی را می بینی که کودک 60 ساله اند , نه اینکه مجنون است , نه کاملا انسان عاقل وبالغی است اما رشد روحی نداشته است , لذا سنش به 60 سال رسیده ولی همان کودک است که وسایل بازی اش فرق کرده .
یک زمانی که کودک بود و مشغول با اسباب بازیهای مناسب سن خودش  , مقداری که بزرگتر شد , دغدغه و دل مشغولیش شد دوچرخه و موتور , و همینطور که بزرگتر شد فقط اسباب بازیهایش ارتقاء پیدا کرد ( خانه و زن و ملک ...) خوش انصاف یک قدم در جهت رشد قدم برنداشت , که از کجا آمده ام ؟ و مقصد واقعی ام کجاست ؟ و آخرش هم مرد و اسباب بازیهایش بین ورثه تقسیم شد ...

مگر نه اینکه خداوند متعال در آیه 64 سوره عنکبوت می فرماید :
« وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُون »
یعنی : این زندگى دنیا چیزى جز سرگرمى و بازى نیست و حیات و زندگى واقعى سراى آخرت است، اگر مى‏دانستند .

حضرت در ادامه روایت می فرماید : یأخذان منک فخذ منهما , گذر شب و روز که به مثابه رفت و آمد اره روی چوب ( باعث خورده شدن چوب می شود ) دارند عمر تو را می خورند تا اینکه یک روز قطعش کنند , تو هم توشه و بارت را از این گذر عمر بگیر .

به عبارت واضح تر : گذشت شب و روزی که وقت و بهترین سرمایه ات را از تو گرفت , در حالی که دل مشغولیت فلان سریال 40 قسمتی چینی بود , بعد فلان سریال 100 قسمتی کره ای و ... فلان کانال تلگرامی ... بود .
حضرت  می فرماید فخذ منهما , نگذار گذران شب و روز مفت عمرت را تباه کنند , تو نیز از آنها چیزی بگیر , کنایه از استفاده از عمر جهت رسیدن به  کمال و رشد .

لذا در آستانه شبها و روزهایی هستیم که خداوند متعال درب هایی ویژه از رحمتش را برای بندگانش باز می کند , که چه بسا شخصی که عمری فرصتش را از دست داده اما اگر با توکل بر خدا , از این فرصتهای پیش رو استفاده کند امید است که همان کسی که در آیه 70 سوره فرقان وعده داده اگر کسی واقعا به دامان خداوند برگردد , گذشته هایش را نه تنها پاک می کند بلکه گناهانش را به حسنات تبدیل می کند , چه کسی اینکار را می کند جز خداوند کریم آنجا که می‌فرماید :
 « إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیم »
یعنی : مگر کسانى که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل مى‏کند و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است.



[1] غرر الحکم ص 254

۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۶ ، ۰۱:۲۲
جعفری

مصائب دنیا برای مومن
در حکمه 111 نهج البلاغه از قول امیر المومین می خوانیم که فرمود :« لو أحبّنی جبل لتهافت» .
یعنی اگر کوهی مرا دوست داشته باشد , متلاشی می شود .
از این کلام امام علیه السلام استفاده می شود که به کسی که حب اهل بیت علیهم السلام داده شود باید خود را آماج انواع مصائب و گرفتاریها قرار دهد .
شاید علت اش هم این باشد که کسانی که حب اهل بیت در دورن آنها باشد اهل حق بوده و اهل جهاد و جنگ با اهل باطل می باشند , لذا کسانی که اهل باطل و دنیا پرستی هستند , همیشه با مومنین و محبین اهل بیت سر جنگ دارند زیرا منافعشان با آنان در تضاد است , زیرا محبین اهل بیت اهل سازش و معامله با اهل کفر و نفاق نیستد
به همین خاطر است که اهل حق بخاطر سفید بودنشان هر گز با سیاهی سازش ندارند , بخلاف افرادی که می بینیم به ظاهر مسلمان و شیعه هستند اما چون انسان های خاکستری هستند , ( یعنی هم خدا را می خواهند و هم خرما را ) راحت با اهل باطل وارد معامله و سازش می شوند , و در مقابل مومنینی را که راه حق را مستحکم می پیمایند را افراطی می نامند , و با عناوینی چون اعتدال راه خود را توجیه و عقلائی جلوه می دهند , در حالی که با معیار قرار دادن رفتار و گفتار معصومین علیهم السلام مشخص می شود , آنچه که این اشخاص خاکستری ادعا می کنند التقاط است نه اعتدال .
نکته دیگر اینکه انسان در برخورد با مصائب و گرفتاریها است که پخته شده و رشد و کمال می یابد , لذا در کریمه 4 سوره بلد می خوانیم که خداوند می فرماید : « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَد »
یعنی ما انسان را در سختی را و رنج آفریدیم , انسان در کوه نوردی زمانی که از کوه بالا می رود احساس رنج و سختی می کند , وگرنه کسی که به طرف سرپایینی و سقوط پیش می رود , نه تنها احساس سختی و رنج نمی کند بلکه با سرعت تمام و بی زحمت سقوط می کند

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۵۴
جعفری