محبت حلقه گم شده زوج های جوان
به دنبال دختری برای ازدواج بود، میگفت دیگر باید ازدواج کنم، به همه اقوام و رفقا سپرده بود که اگر مورد مناسبی سراغ دارید حتماً اطلاع دهید. اما من ...
اما من در دلم میگفتم ایا با این قیافه سیاه و ابروهای پر پشت و خشن و چشمهای نا همسان، هیچ دختری حاضر میشود با او ازدواج کند. راستش را بگویم قلب بسیار پاک و مهربانی داشت اما ظاهرش را چه کنم.
روزها میگذشت و من به زیبائی های چهرهام میبالیدم و قدمهایم را محکم بر میداشتم. با خود میگفتم با این سرمایهای که پدرم دارد و چهرهای که من دارم میتوانم برای خود زندگی بسیار خوب و ایده آل فراهم کنم و اینجا بود که به فکر ازدواج افتادم.
روزها همچناه در حال سپری شدن بودند تا این که با دختری اشنا شدم و او را بهترین فرد برای ازدواج دیدم. بسیار با هم رابطه دوستانه بر قرار کردیم. او واقعاً شایسته من بود. هم من به او عشق میورزیدم و او هم مرا بسیار دوست داشت. بعد از مدتها که همدیگر را خوب شناختیم و عاشق هم شدیم تصمیم به خواندن عقد محضری گرفتیم.
برای ازمایش به ازمایشگاه رفتم. خدای من، این فرد کیست؟ تیرگی چهرهاش از دور چقدر اشناست؟ بله همان سیاه چهره پر مو. یعنی او هم ازدواج کرده؟ مگر میشود.
به او سلام کردم. بله بسیار خوش حال بود او هم میخواست ازدواج کند.
زمان توقفی نداشت اما روز به روز زندگی من رو به بی رنگ شدن و اختلاف پیش میرفت.
با خود فکر میکردم چرا باید زندگی با کسی که نمیتوانستم دوریش را تحمل کنم اینقدر دشوار و پر درد سر بشود. من که چند سال با او دوست بودم و او را میشناختم، اما چرا الئان باید این طور بشود؟ نه من به او علاقه دارم و نه او به من. زندگی سردِ بی روحِ بی محبت.
صبح یک روز پاییزی در راهروهای شلوغ دادگاه خانواده تهران، بله برای طلاق آمده بودم، و این گونه بود که زندگیم به پایان رسید.
به فکران دوست سیاه چهره افتادم، خوش به حالش چه زندگی خوبی دارد.
ای کاش من به جای او بودم.
این داستان حال و روز بعضی از زوجهای جوان را مطرح میکند که برای ازدواج در تلاش هستند که به هر وسیلهای حتی گناه، عاشق کسی بشوند و او را دوست داشته باشند و کامل او را بشناسند و بعد وارد زندگی مشترک شوند. چرا که فکر میکنند بهترین راه ممکن همین است.
اما ای کاش انها راه و رسم عاشقی را بلد بودند.
تصورش را بکنید زوجی تمام تلاش خود را بکنند تا محبت و صمیمیت بین انها حکم فرما باشد بسیار عالی است اما اگر در همین زندگی خدا بیاید و محبت را در دل زن و شوهر قرار دهد این زندگی چقدر متقاوت خواهد بود.
خداوند مهربانیها در قران راز محبوب شدن را ایمان وعمل صالح بیان میکند.
(ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا) (1)
((کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند خداوند رحمان محبت آنان را در دلها میافکند))
در حدیثی از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) میخوانیم: ((هنگامی که خداوند کسی از بندگانش را دوست بدارد به فرشته بزرگش جبرئیل میگوید من فلانکس را دوست دارم او را دوست بدار، جبرئیل او را دوست خواهد داشت، سپس در آسمانها ندا میدهد کهای اهل آسمان! خداوند فلانکس را دوست دارد او را دوست دارید، و به دنبال آن همه اهل آسمان او را دوست میدارند، سپس پذیرش این محبت در زمین منعکس میشود.
و هنگامی که خداوند کسی را دشمن بدارد به جبرئیل میگوید من از او متنفرم، او را دشمن بدار، جبرئیل او را دشمن میدارد، سپس در میان اهل آسمانها ندا میدهد که خداوند از او متنفر است او را دشمن دارید، همه اهل آسمانها از او متنفر میشوند، سپس انعکاس این تنفر در زمین خواهد بود.
چه لذتی از این بالاتر که انسان احساس کند محبوب همه پاکان و نیکان عالم هستی است؟ و چه دردناک است که انسان احساس کند زمین و آسمان فرشتهها و انسانهای با ایمان همه از او متنفر و بیزارند. (2)
زندگی اسلامی زندگی است که خدا محبت را در دل زن و شوهر قرار میدهد و محبت بین دو طرف محبت الاهی است. همان گونه که در آیه قرن به ان اشاره میفرمایند.
گاهی خودمان کاری میکنیم که محبت در دل طرف مقابل بیفتد و گاهی ما کاری میکنیم که خدا محبت را در دل طرف مقابل میاندازد خدا میفرماید: من محبت را در دل ایجاد میکنم و نه تنها تو را محبوب خانواده خود میکنم بلکه محبوب جامعه میکنم. من باید در دل دیگران حب تو را قرار دهم.
جنس این محبت واقعاً متفاوت است. من چون اطاعت خدا را کردهام خدا بدون این که من کار زیادی انجام داده باشم من را محبوب خانمم قرار داده است. این محبت با محبتی که خودم ساختهام اصلاً قابل مقایسه نیست.
1) سوره مریم آیه 96
2) ان الله اذا احب عبدا دعا جبرئیل، فقال یا جبرئیلانی احب فلانا فاحبه، قال فیحبه جبرئیل ثم ینادی فی اهل السماء ان الله یحب فلانا فاحبوه، قال فیحبه اهل السماء ثم یوضع له القبول فی الارض! و ان الله اذا ابغض عبدا دعا جبرئیل، فقال یا جبرئیلانی ابغض فلانا فابغضه، قال فیبغضه جبرئیل، ثم ینادی فی اهل السماء ان الله یبغض فلانا فابغضوه، قال فیبغضه اهل السماء ثم یوضع له البغضاء فی الارض!
شرح الکافی-الأصول و الروضة (للمولی صالح المازندرانی) / ج 9 / 313 / باب العجب ..... ص: 313
مطالب مرتبط
چرا افراد غیر مذهبی با نشاط تر هستند
خارش پوست امری طبیعی و لازم برای سلامت بدن