پرتوی از اسمان

سبک زندگی انسانی اسلامی از منظر ایات و روایات

سبک زندگی انسانی اسلامی از منظر ایات و روایات

لطقا در نشر و گسترش این مطالب ما را یاری کنید

نویسندگان
پیوندها

۷۱ مطلب توسط «جعفری» ثبت شده است

بررسی روایتی   از امام جواد علیه السلام به مناسبت شهادت ایشان: 

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی ع قَالَ: الْمُؤْمِنُ‏ یَحْتَاجُ‏ إِلَى خِصَالٍ تَوْفِیقٍ مِنَ اللَّهِ وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ[1].

یعنی : مومن محتاج به سه خصلت دارد : توفیق از جانب خدای متعال، واعظی از درون خود و پذیرش نصیحت کسی که او را نصحیت می کند.

1..اختلافی است بین دو فرقه اصلی بین اهل سنت ( اشاعره و معتزله) در مورد نحوه اختیار انسان در دنیا

الف) معتزله قائل به تفویض بوده و معتقدند که: انسان در نظام آفرینش دارای اختیار تام و کاملی است و خداوند فقط انسان را خلق کرده و بس، و هیچ دخالتی در کار انسانها ندارد.

ب) در مقابل اشاعره را اعتقاد بر آن است که: برعکس انسان هیچ اراده ای از خود ندارد، و در همه افعال خود مجبور است، یعنی کار و فعل انسان چه صلاح باشد چه فساد نعوذبالله از طرف خداوند است!!!

شعر منسوب به خیام هم شاید اشاره به همین جبر دارد:
مى خوردن من ، حق ز ازل مى دانست            گر مى نخورم علم خدا، جهل بود.

اما بنابر فرمایش امام جعفر صادق علیه السلام : لا جبر و لا تفویض بل‏ أمر بین‏ الأمرین‏، بنابر این فرمایش امام صادق علیه السلام شیعه را اعتقاد بر این است که انسان در کارهایش نه مختار محض است و نه مجبور بلکه افعال انسان مثل نقطه ای است در داخل یک صفحه، که موقعیت آن نقطه را دو محور طول و عرض معین می کنند و به اصطلاح ریاضی مثل محل یک نقطه در یک صفحه است که موقعیتش با دو محور x،y تعیین می شود.

به عبارتی دیگر: در کارها و افعال انسان دو عنصر تقدیر الهی و تدبیر خود انسان بسان دو محور x،y  نقطه وجودی انسان را تعیین می کنند و بالتبع باعث ساخت شخصیت انسان و در نتیجه تعیین کننده سرنوشت او می شوند.

حال با توجه به ذکر این مقدمه، و با این دیدگاه وقتی به روایت مذکور در صدر نوشتار دقت کنیم می فهمیم که انسان در محور تقدیر نیازمند به توفیق است(تَوْفِیقٍ مِنَ اللَّهِ) یعنی تا خداوند به انسان توفیق کاری را ندهد ولو اینکه همه شرایط حاصل باشد، آن کار به سر انجام نمی رسد.

و دو عنصر دیگر ذکر شده در روایت (1.وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ 2. قَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ یعنی داشتن موعظه درونی و پذیرش موعظه بیرونی) به عنوان قوه محرکه ای است که انسان را از درون فعال کرده و باعث می شود انسان به تدبیر امور خویش بپردازد.

نتیجه آنکه : با فعال شدن دو محور تقدیر و تدبیر است که انسان بسان یک نقطه راه کمال را در سطح دنیا این می پیماید.

 



[1] بحار الانوار ج 72 ص 65

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۵۵
جعفری


دوستی تعریف می کرد چندین ساله  پیش که در یک  کارگاه گلدوزی کار می کردم, یک کارگری وارد گلدوزی شد که دو برابر ما کار می کرد, و با اینکه بچه سر به زیر و مودبی بود ولی کارگرهای دیگه با نفرت خاصی با او برخورد می کردند, انگار یک پدر کشتگی از قبل با او داشتند, و من که تازه وارد کارگاه گلدوزی شده بودم از این رفتارکارگرها متعجب بودم, تا اینکه بعدا فلسفه این نفرت را فهمیدم.

کارگرها در گلدوزی مثلا روزی 100 الی 105 پیراهن را گلدوزی می کردند و اختلاف کارشان در حدود 5 الی 6 عدد بود اما وقتی این کارگر دریک شیفت کاری 200 پیراهن گلدوزی شده تحویل صاحب کار داد, برای صاحب کار تنبلی کارگرها معلوم شد .

این داستان شبیه داستان امروز برخی مسئولین درخط مقدم و توپخانه های پشت سرشان (روزنامه های زنجیره ای) است, با این توضیح که :

قبل از دولت احمدی نژاد یک عده مرفه، بی درد, خوشگذران و تنبل دولت را در دست داشتند, و مردم هم بعد از چند سال حکومت این نوع افراد این طور برایشان جا افتاده بود که توان و قدرت دولت در ایجاد اشتغال, رفاه, تولید و ... اصولا بیش از این نیست، لذا انتظاری بیش از این مقدار از دولت نداشتند.

تا اینکه با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد و با انجام کارهای جهادی و چشیدن طعم شیرین خدمت توسط مردم، مرد تازه فهمیدند که دولت و مسئولین اگر بخواهند و واقعا اهل کار و تلاش باشند چقدر می توانند  موثر باشند.

اینجا بود که با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد و انجام کارهای جهادی و قطع کردن جیره و مواجب خاندان هزار فامیل عهد قجری از بیت المال, کینه هزاران مفت خور را به جان خرید که برای بیان عمق نفرت و کینه هایشان فقط به یک نمونه بسنده می کنم:

چند سال پیش که علیرضا افتخاری در یک مراسمی احمدی نژاد را در آغوش گرفت, توپخانه خاندان هزار فامیل عصر قجری( ناصری) گرای آتش را روی این خواننده تنظیم کردند. تا هست و نیست او را با تبلیغات مسموم و ناروا به باد دهند تا عبرت برای بقیه هنرمندان شود، بطوری که هنوز که هنوز است دست از سرش بر نمی دارند،به گونه ای که ناخودآگاه انسان به یاد حرف های مرحوم دکتر شریعتی می افتد که برای بیان مفاهیمی چون : دموکراسی و فاشیست و ... به زبان ساده می گفت:

دموکراسی می گوید : رفیق، حرفت را خودت بزن، نانت را من می خورم

مارکسیسم می گوید : رفیق، نانت را خودت بخور، حرفت را من می زنم

فاشیسم می گوید : رفیق، نانت را من می خورم، حرفت را هم من می زنم و تو فقط برای من کف بزن

اسلام حقیقی می گوید : نانت را خودت بخور، حرفت را هم خودت بزن و من فقط برای اینم که تو به این حق برسد.

اگر چه اینها در حد فاشیست هم نیستند و در بهترین حالت همان عنوان جوجه فاشیست برایشان مناسب تر است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۶ ، ۱۸:۰۷
جعفری


می توان گفت, از دوران مشروطه تا کنون که کشورهای جهان سوم, بطور عموم و کشورهای اسلامی بالاخص علاوه بر درد و رنج استبداد, همیشه در معرض هجوم و تهدید استعمار نیز بوده اند.

مثلا در بحث کودتای 28 مرداد اگر چه عامل خارجی صحنه گردان اصلی کودتا بود, اما نمی توان نقش عوامل و صحنه گردانان داخلی را نادیده گرفت, از شعبان بی مخ های مزدور, تا برخی درجه داران وابسته و مصدق سیلی خورده از اعتماد به آمریکا و ...

اما با مرور به گفتمان و افکار برخی روزنامه نگاران و برخی معدود سیاسیون, وجود انسان را تاسفی سخت فرا می گیرد که, یک عده با این همه تجارب تاریخی چگونه هنوز دلبسته و وابسته این یک عده چشم آبی بور هستند, کسانی که امروز وقتی روزنامه هایشان را بعد از گذشت 64 سال از کودتای سال 32 می خوانی تیترشان این است: 
که اصولا کودتای 28 مرداد کودتایی خود ایرانی ها بوده و ربطی به اربابانشان در آن ور آب نداشته, یا اصلا کودتا توسط توده ایها صورت گرفته بود, برخی نیز کلا منکر کودتا می شوند تا هر چه قدر که در توان دارند در صدد تطهیر اربابانشان و مواجب بگیرانشان در آن سوی آبها باشند .

خداوند بر توفیقات آیت الله جوادی آملی بیفزاید که برخی را دیوث سیاسی نامید, با این توضیح که :

جناب ملا احمد نراقی در کتاب معراج السعاده می نویسد: اگرمردی ناموس خودرا بدون پوششی مناسب در منظر دید نامحرمان بیاورد خداوند ملکی را مامور میکند که بالای سر او دایما بگویند : دیوث دیوث دیوث

حال کسی که غیر مسلمان را به حریم مسلمانان راه داده و باعث نفوذ غیر مسلمان در دین و فرهنگ و سیاست یک کشور مسلمان می شود در حالی که طبق صریح  قرآن از تسلط غیر مسلمانان بر مسلمین نفی شده,  مثلا در آیه 141 سوره مبارکه نساء است«وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً»
یعنی :خداوند هرگز براى کافران راهى قرار نداده است که به زیان مؤمنان باشد

که قاعده نفی سبیل را علماء از این آیه استفاده کرده اند که مفاد قاعده نفی سبیل این است که : خداوند در قوانین و شریعت اسلام هیچگونه راه نفوذ و تسلط کفار بر مسلمین را باز نگذارده است و هر گونه راه تسلط کافران بر مسلمانان بسته است. پس در هیچ شرایطی تسلط کفار بر مسلمانان جایز نیست.

حال سوال این است که دیوث سیاسی وضع و حال بهتری از دیوث اخلاقی دارد ؟؟؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۶ ، ۲۳:۱۳
جعفری


1.. پرده اول :
غوغایی در اردوگاه برپا بود، مثل اینکه خبری شده که این دفعه سربازان عراقی با اسراء مهربان شده اند، اسراء ایرانی هر یک حدس‌هایی می‌زند، که در این میان ماشین با آرم صلیب سرخ جهانی وارد اردوگاه می شود.

اینجاست که علت تغییر رفتار سربازان بعثی برای همه آشکار می شود...
نوبت به سید علی اکبر رسیده است، مامور صلیب سرخ طبق فرمی که دارد شروع به سوالاتی از سید می کند، اما جواب های سید، تا حدودی گیج کننده است، مگر می شود، سید از شکنجه گر عراقی هیچ شکایتی نکرده و کاملا اظهار رضایت می کند...
تذکر مامور صلیب سرخ که از اینها نترس و اگر بد رفتار می کنند بگو، ‌بی فایده است...
بعد از خروج ماشینهای صلیب سرخ، شکنجه گری که از هیچ وحشی گری علیه سید اباء نکرده بود می‌آید و با چشمانی بهت زده علت را می پرسد، جوابی که سید می دهد، بزرگی روح یک انسان را در سایه تعالیم اسلام  ( همانی که باعث سجده ملائک بر انسان شده ) بر رخ آسمانیان می کشد، همه جواب او در یک آیه خلاصه شده : « وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلا»
یعنی : و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطى نداده است.

توضیح :‌یعی ایها البعثی من و تو مسلمانیم، به یک مسیحی چه ربطی دارد که تو مرا شنجکه می کنی، یا لالایی برایم میخوانی.....
داستان آزاده واقعی سید علی اکبر ابوترابی

پرده دوم: آقا مهدی و جناب آقای نیک آهنگ کوثر روزنامه نگار و کاریکاتوریست حسابی دوستیشان، برقرار است، دو دوست گرمابه و گلستان.
اقا مهدی از این دوستها زیاد دارد، چون خودش سرش خیلی شلوغ است و به همه کارها نمی رسد، یکی از این دوستها که اتفاقا روزنامه نگار هم هست، و می تواند کارها مهمی را در روزنامه های کشور برایش انجام دهد.

لذا شرایط شغلی این دوست روزنامه نگار طوری است که از بسیاری از اسرار آقا مهدی با خبر است...

خلاصه این دوستی های هم مثل خیلی از دوستی های دیگر شکر آب می شود...
و خلاصه تر اینکه آقای نیک آهنگ کوثر خیلی چیزها را فاش می کند، از جمله وی می گوید  :
در یکی از موارد که به من زنگ زد و وقتی فهمید من در حال رفتن به واشنگتن هستم از من خواست تا راجع به بحث تحریم اقتصادی ایران کسانی را در آمریکا ببینم و می خواست بداند واشنگتن چه کسانی هستند که بشود با ارتباط و تشویقشان  تحریمهای سنگین تری را علیه مردم ایران تحمیل کرد. این برای من مساله عجیبی بود که مهدی هاشمی پدر و خانواده اش در ایران باشد و بخواهد این بحث تحریم را از طریق امریکایی ها پیگیری کند  و البته با ادمهای مختلفی نیزدر این زمینه صحبت کرده بود."

با مقایسه اجمالی بین دو رفتار متضاد بالا خواننده محترم را به وجدانش ارجاع می دهم که خود تحلیل کند، که اگر این انقلاب سرپا ایستاده ( به غیر از عنایات امام عصر عجل الله تعالی فرجه شریف) این بخاطر رشادت های جوانمرادان اینگونه بوده ؟ یا تدبیرها!!!و درایت های !!!خائنانه عده‌ای طلب کار (البته نه همه مسئولین) که خود را صاحب انقلاب و مردم می دانند .

و این وظیفه قلم بدستان متعهد است که نسل های بعدی انقلاب را با خبرهای صحیح و تحلیل های دقیق و دلسوزانه بیدار کرده و راه را ازبیراه، و خادم را از خائن برایش روشن نماید، تا صبح دولت یار بدمد و صاحب کار خودش پرچم را به دست گیرد، به امید آن روز انشاءالله .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۵۱
جعفری


از آنجا که در ساختار هر حکومتی بین  حاکم جامعه و مردم عده ای نخبه به عنوان واسطه وجود دارند، که اهمیت این واسطه های بقدری است که مثلا در بحث ظهور امام زمان، از شرائط ظهور علاوه بر رشد عقلی مردم، به وجود 313 نفر یار مخصوص برای آن حضرت نیز اشاره شده است .

عن الباقر علیه السلام : « یَجمَعُ اللهُ مِن أَقاصِی البِلادِ عَلی عِدَّةِ أَهلِ بَدرٍ ثَلاثَمِأَةَ وَ ثَلاثَ عَشَرَ رَجُلاً ؛ یعنی خداوند (برای حضرت قائم علیه السّلام) از دورترین شهرها، به تعداد جنگ آوران جنگ بدر، 313 مرد را جمع می کند» .[1]

نظام انقلاب اسلامی امام(قدس سره)هم از این قاعده مستثنی نبوده و نیست و همیشه واسطه هایی بین رهبر و مردم وجود داشته و دارند، که در این نوشتار می خواهیم به نقش و کارآمدی بعضی از این واسطه ها در دوران امام خمینی و دوران بعد از ایشان (دوران کنونی) بپردازیم.

نظریه امام خمینی(قدس سره) درباره ماهیت و وسعت انقلاب اسلامی 

با توجه به بررسی وصیت نامه الهی و سیاسی امام(قدس سره) در صحیفه نور کاملا مبرز و مشخص می شود که ایشان انقلاب اسلامی ایران را صرفا انقلاب منحصر در چارچوب مرزهای سیاسی کشور ندانسته و قائل به فراگیری اسلام به تمام اقصی نقاط دنیا بالاخص به کشور های اسلامی بودند.

ابتدا به چند نمونه از آن اشاره می نمایم

مسؤولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت(ع) است.[2]

ما که نهضت کردیم، برای اسلام نهضت کردیم. جمهوری، جمهوری اسلامی است. نهضت برای اسلام نمی تواند محصور باشد در یک کشور و نمی تواند محصور باشد؛ حتی در کشورهای اسلامی.[3]

و ما ملت ایران که نهضت کردیم و دست ظلم را کوتاه کردیم باید دنبال این مطلب باشیم، و تا آنجایی که دست ظالمان را بکلی از کشور خودمان کوتاه کنیم و با هدایت این نور سایر کشورهای اسلامی و سایر مستضعفان جهان بیدار بشوند و خودشان را از تحت سلطه قدرتهای بزرگ خارج کنند.

اینها فقط نمونه ای از خروار مطالبی بود که امام خمینی اندیشه ای جهانی از انقلابش داشت و در اندیشه صدور انقلاب به همه جهان بودند

مانعی بزرگ برای اهداف عالی امام(قدس سره)

به جرأت می‌توان گفت یکی از بزرگترین موانع برای آرمانهای امام(قدس سره) همین واسطه هایی بودند که نتوانستند یا نخواستند پا به پای امام(قدس سره) برای حصول به آن اهداف متعالی حرکت کنند

افرادی که باید مثل خود امام اشخاصی نفوذ ناپذیر، خالص در اسلام، و کارکشته باشند تا بواسطه این افراد امام(قدس سره) می توانست برنامه انقلاب اسلامی را حداقل به کشورهای اسلامی بالخصوص به عراق که به ایران حمله کرده بود صادر کند .

اما افکار غیر خالص و بعضا مخلوط به افکار لیبرالی بعضی، و سستی برخی عناصر دیگر مانع از این شد که امام بتواند آن برنامه کاملی را که در ذهنش داشت به مرحله اجراء بگذار، و بناچار با نوشیدن جام زهر، برنامه اش را ناتمام گذاشت، اما در کلام و رهنمود همیشه اشاره به صدور انقلابی داشت که امید پابرهنگان بود .

دوران بعد از امام(قدس سره)

تا اینکه  امام(قدس سره) بار سفر بسته و افسار انقلاب را به سید علی دادند، او نیز باید با واسطه کار کند،‌ و ظیفه اش حفظ انقلاب و دستاوردهای آن است، اما برخی واسطه های دگر اندیش که دیگر گنده تر هم شده و دیگر خود را در حد واسطه نمی بینند، ‌بلکه سهم خود را بیشتر از حد واسطه می دانند.

به علاوه اینکه، به این واسطه های کسانی دیگر اضافه شده اند، که نه تنها چابکی واسطه های قبلی را ندارد، بلکه بسیاری از گفتمان های امام راحل را افراطی و خشونت طلبانه دانسته و قائل هستند این نوع ادبیات حداقل به درد امروزه ما نمی خورد و معتقدند این گونه ادبیات گفتاری باید به تاریخ معاصر انقلاب سپرده شود و معتقدند دنیای کنونی تاب تحمل این گفتمان را ندارد.

به عبارتی دیگر: اینها تاب اجرای انقلاب روح الله در داخل مرزها هم ندارد و با گفتمانی خنثی گونه صحبت از گفتگوی تمدنها، جهانی عاری از خشونت و ...باید در گفتار و رفتارمان اعتدال را رعایت کنیم. چرا که عده‌ای از این آقایان خسته اند، و خوابشان زیاد است، لذا رفتار و گفتارمان طوری باشد که خیلی سرو صدا راه نیفتد تا چرت بعضی از اینها پاره شود.!!!

در حالی که امروزه بر هیچ کس  منشاء خشونت، توطئه جهانی و کشتار مسلمان، ایجاد طالبان، داعش و ...بر کسی پوشیده نیست .

اینها کسانی اند که خودشان و بچه هایشان با توجه به موقعیت شغلی و ثروتی که در دست دارند با گشت و گذار و سفر به کشورهای اروپایی و آمریکا و ... دل بستگی شدید به دنیا داشته و به قول قرآن کریم زمین چسبیده اند

همان که قران در آیه 38 سوره توبه به آن اشاره کرده و می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ قَلیل»

یعنی : اى کسانى که ایمان آورده‏اید! شما را چه شده که وقتى به شما گویند در راه خدا بیرون شوید و کوچ کنید به زمین سنگینى مى‏کنید، مگر از آخرت به زندگى دنیا راضى شده‏اید (اگر چنین است بدانید که) بهره گرفتن از دنیا در قبال آخرت جز اندکى نیست .

اینها به قول قران کریم کسانی اند که راضی به زندگی دنیایی بوده و می خواهند زندگی مرفه و بی درد سری را سپری کرده و حوصله جهاد و درگیری با جبهه استکبار را ندارد.

اما این خواب آلودگان خسته اگر چه الان ظاهرا در خواب راحتی و در رختخوابهای گرم و نرم فرو رفته اند اما باید بدانند این آرامش قبل از طوفان را دوامی نیست . چرا که آتش که چه بگویم، گدازه ها و شرارهایی در راه است که فعلا در زیر خاکستر هستند و هر از گاهی زبانه کوچکی می کشند که داستان شهادت امثال حججی نمونه ای از این آتش زیر خاکستر است .

که انشاء الله در موقع مقتضی مطالبی درباره این آتش زیر خاکستر بیان خواهد شد.

 

 

 



11بحار الانوار ج 52 ص 31(قدس سره)

[2] صحیفه نور ج 21ص 327

[3] . همان ج 1(قدس سره) ص 446

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۵۳
جعفری

آ

عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّةُ وَ لِرَسُولِهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَةُ وَ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ قُمُّ وَ سَتُدْفَنُ فِیهِ امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی تُسَمَّى فَاطِمَةَ مَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ

یعنی: خدا را حرمی است و آن مکه است، پیامبر را حرمی است و آن مدینه است، امیرالمومنین را حرمی است و آن کوفه است و برای ما حرمی است و آن قم است و در آن خانمی از فرزندان من به نام فاطمه دفن خواهد شد، هرکس وی را زیارت کند پاداشش بهشت خواهد بود[1].

 

شاید یکی از جلوه های کوثر که در سوره کوثر خداوند به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید :
ما به تو کوثر عطا کردیم وجود همین امامزادگان در سراسر کشور باشد.

امام زادگانی که نه تنها معارف پدرانشان که برگرفته از خداوند تبارک و تعالی است و چراغ راه هدایت بشر تا قیام قیامت خواهد بود ،‌بلکه مرقد مطهرشان نیز در شهرهای بزرگ و کوچک و روستاها تبدیل به مراکز فرهنگی شده است.

به عنوان مثال اگر مناطقی مثل امام زاده صالح ، امامزاده علی اکبر ، یا وجود امام زاده حسن در منطقه 17 تهران را در نظر بگیرید که خودشان الان تبدیل به مراکز بزرگ فرهنگی شده اند که اگر در آن مناطق چند متر زمین برای کار فرهنگی بخری ، با توجه به بودجه های فرهنگی کشور، تقریبا کار محالی به نظر می رسد،

اما وجود امامزادگان و زمینهای وقفی اطراف آنها از سالیان پیش و تبدیل این مراکز به مراکز بزرگ فرهنگی و نشر و تبلیغ معارف دینی در آنها یکی از مصادیق کوثر نبوی است .

 

در میان این امامزادگان ، بارگاه حضرت معصومه سلام الله علیها از جایگاه ویژه ای برخوردار است، و در اهمیت این جایگاه علاوه بر روایتی که در صدر نوشتار گفته شد ، آنچه که باعث برجستگی این امام زاده شود تبدیل این شهر به مرکز علوم اسلامی جهان ، و وجود محققینی از پنج قاره جهان در این مرکز و تعلیم و نشر معارف اسلام از این طریق به سرتاسر جهان است که نشان از جایگاه این حضرت دارد

لذا بی جا نیست اشاره کنم به آن بیتی که در عنوان نوشتار ذکر کردم :  
آن قبر که در مدینه شد گم      پیدا شده در مدینه قم  

 



[1] بحارالأنوار ج : ۹۹ ص : ۲۶۶

 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۶ ، ۲۲:۴۷
جعفری

مطلب حرام دارای اثر لقمه حرام

1..طبق روایات رسیده از معصومین علیه السلام، لقمه حرام دارای اثرات سوئی است از جمله عدم استجابت دعا ، عدم پذیرش عبادت و عدم پذیرش حرف حق،
کما اینکه مثلا در داستان رویارویی کوفیان با  امام حسین علیه السلام در روز عاشورا بعد از نصحیت های زیاد نسبت به لشگر عمر زیاد و کوفیان و عدم پذیرش کوفیان، امام علیه السلام علت صف آرایی و عدم پذیرش حق توسط کوفیان را لقمه حرام می داند
کُلُّکُمْ عَاصٍ لِأَمْرِی غَیْرُ مُسْتَمِعٍ قَوْلِی فَقَدْ مُلِئَتْ‏ بُطُونُکُمْ‏ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِکُمْ الحدیث [1]
یعنی : همه شما بر دستور من عصیان کرده و حرفم را نمی شنوید ، چرا که شکمهایتان از حرام پر شده و قلبهایتان پذیرای حقائق نیست .

2. کلام و مطلب ( نوشته ،‌فیلم ، عکس و ...) حرام نیز همان آثار لقمه حرام را خواهد داشت ، موید این مطلب روایتی است از امام صادق علیه السلام که ذیل آیه 24 سوره عبس می باشد آنجا که خداوند متعال می فرماید : «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ» حضرت مقصود از طعام را طعام فکری می داند « عِلْمُهُ‏ الَّذِی‏ یَأْخُذُهُ‏ عَمَّنْ یَأْخُذُه‏»[2]

3. با لحاظ این دو مقدمه و بررسی آنچه در فضای مجازی (اینترنت ، تلگرام و ...) وجود دارد( از مطالب کذب، افتراء، تهمت و ...) و غرق شدن در فضای اینچنینی ، طبیعی است که نتوان حق را از ناحق و سره را از ناسره تشخیص داد

4. شاید بتوان مصداق عدم تمییز حق از باطل را در مباحث انتخاباتی اخیر دید، که در این فضا چگونه به ناحق جای قاضی را با جلاد و شیاد عوض کردند و ... و خیلی ها هم تحت تاثیر ...

 



[1] بحار الانوار ج 45 ص 8

[2] کافی ج 1 ص 50

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۶ ، ۱۴:۲۸
جعفری

آدرس غلط

1.. پرده اول :
غوغایی در اردوگاه برپا بود ، مثل اینکه خبری شده که این دفعه سربازان عراقی با اسراء مهربان شده اند ، اسراء ایرانی هر یک حدسهایی می زند ، که در این میان ماشین بار صلیب سرخ جهانی وارد اردوگاه می شود ،

اینجاست که علت تغییر رفتار سربازان بعثی برای همه آشکار می شود ، ...
نوبت به سید علی اکبر رسیده است ، مامور صلیب سرخ طبق فرمی که دارد شروع به سوالاتی از سید می کند ، اما جواب های سید ، تا حدودی گیج کننده است ، مگر می شود ، سید از شکنجه گر عراقی هیچ شکایتی نکرده و کاملا اظهار رضایت می کند ،..
تذکر مامور صلیب سرخ که از اینها نترس و اگر بد رفتار می کنند بگو ،‌بی فایده است ...
بعد از خروج ماشینهای صلیب سرخ ، شکنجه گری که از هیچ وحشی گری علیه سید اباء نکرده بود می آید و با چشمانی بهت زده علت را می پرسد ، جوابی که سید می دهد ، بزرگی روح یک انسان را در سایه تعالیم اسلام  ( همانی که باعث سجده ملائک بر انسان شده ) بر رخ آسمانیان می کشد ، همه جواب او در یک آیه خلاصه شده : « وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلا»
یعنی : و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطى نداده است.

توضیح :‌یعی ایها البعثی من و تو مسلمانیم ، به یک مسیحی چه ربطی دارد که تو مرا شنجکه می کنی ، یا لالایی برایم میخوانی .....
داستان آزاده واقعی سید علی اکبر ابوترابی

پرده دوم : آقا مهدی و جناب آقای نیک آهنگ کوثر روزنامه نگار و کاریکاتوریست حسابی دوستیشان ، برقرار است دو دوست گرمابه و گلستان ،
اقا مهدی از این دوستها زیاد دارد ، چون خودش سرش خیلی شلوغ است و به همه کارها نمی رسد ، یکی از این دوستها که اتفاقا روزنامه نگار هم هست ، و می تواند کارها مهمی را در روزنامه های کشور برایش انجام دهد .

لذا شرایط شغلی این دوست روزنامه نگار طوری است که به بسیاری از اسرار آقا مهدی با خبر است ...

خلاصه این دوستی های هم مثل خیلی از دوستی های دیگر شکر آب می شود ...
و خلاصه تر اینکه آقای نیک آهنگ کوثر خیلی چیزها را فاش می کند ، از جمله وی می گوید  :
در یکی از موارد که به من زنگ زد و وقتی فهمید من در حال رفتن به واشنگتن هستم از من خواست تا راجع به بحث تحریم اقتصادی ایران کسانی را در آمریکا ببینم و می خواست بداند واشنگتن چه کسانی هستند که بشود با ارتباط و تشویقشان  تحریمهای سنگین تری را علیه مردم ایران تحمیل کرد . این برای من مساله عجیبی بود که مهدی هاشمی پدر و خانواده اش در ایران باشد و بخواهد این بحث تحریم را از طریق امریکایی ها پیگیری کند  و البته با ادمهای مختلفی نیزدر این زمینه صحبت کرده بود."

3.من ادامه نمی دهم و از خواننده گرامی می پرسم : فروش ملت خودت ، یعنی محبین اهل بیت پیامبر صلی الله و آله وسلم به کافران حربی ، کسانی که امام راحل در موردشان گفت من شهادت می دهم این ملت باوفاتر از اصحاب رسول الله است را شما چگونه تحلیل می کنید؟؟؟

یا فی المثل ، تحریک برادران اهل سنتی را که سالها برادرانه با هم زندگی کردیم و چه در زمان جنگ و چه در زمان تحریم ، و چه آن موقع که خانه های بسیاری از آنها در شهرهای مرزی به زوار ابی عبدالله تبدیل شده بود را برای چند تا برگه رای چطور ؟
یا زیر سوال بردن مردان رزمی کشورت را ( کسانی که در نقش مرد و پدر خانواده ای است ) که تک تک افراد جامعه ناموسش محسوب می شود را چگونه ارزیابی می کنید ؟

این است ملاک یک مسلمان عاقل برای انتخابات ،‌ حال از هر طایفه و از هر حزبی که می خواهد باشد ، اصولگرا ، اصلاح طلب و ....

باید دستش را بوسید .

4. اما قضیه آدرس غلط :
 دشمن این را خوب فهمیده‌ ،‌خیلی بهتر از من و تو .
لذا برایش پادزهر آماده کرده ، که شخص و توانایی ها و عدم توانایی هایش را با حواله به فلان حزب و فلان حزب ، کردن ، آدرس غلط بدهد

اگر شخص متعهد و کاری با وجدن چه اهمیتی دارد مال کدام حزب باشد ،

مثلا اصولگرایی که میگویند یعنی چه ؟

اگر به معنای دلبستگی به اصول اصلی اسلام است و همه ملت را برادر و خواهر دینی دیدن است ، فبها   

اگر به معنای حزب است و بس ، بنده بدترین افراد بدترین حزب را به برخی اصولگراهای فعلی ترجیح می دهم،‌ به این علت:

چون مثلا شما حزب نهضت آزادی را تصور کن ، افراد و اشخاصش روش و منششان مشخص است ، ( اشتباه یا درست کاری ندارم )

اما فلان به اصطلاح اصول گرا چنان با دو دست صندلی فلان قوه را چسبیده ، که معلوم است چنین شخصی که دستش بند صندلی خودش است آیا می تواند برای آحاد ملت کار کند .


همچنین اصلاح طلب ، ابتدای کارش اتفاقا حزبی بود که خوب شروع کرد، اصلاح از روشی بود که عده ای خود را صاحب منصب همه مملکت می دانستند، و خود را قیم همه ممکلت و ملت می دانستند، اما بعدا با همان کسانی که بر علیه انان اصلاح طلبی را راه انداخته بودند هم کاسه شدند .
بسان طلحه و زبیری که تاب عدالت علی را نیاوردند و جنگ جمل راه انداختند .


 

 

 

۷ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۵:۴۰
جعفری

نگاهی به سبک زندگی جوامع اسلامی

نمی توان انکار کرد که سبک و سیاق زندگی امروزی مسلمانان بطور عموم و کشور ایران ( به عنوان تنها کشور شیعی ) بالخصوص از طریق مجازی ( اینترنت , تلگرام , ماهواره ...) و حقیقی ( مسافرت های سیاحتی , درمانی ... ) تحت تأثیر فرهنگ غربی , که عمدتا ریشه گرفته از افکار مسیحیت انحراف یافته است , قرار داشته که بطور نمونه مثلا شخصی که از والدین شیعه متولد شده , نوع زندگی اش از پوشش لباس , غذا خوردن تا سبک ساخت خانه اش گرفته تا نگهداری حیوان نجس العینی مثل سگ در خانه و حتی ارتباطات نامشروعی که متأسفانه در بعضی لایه های جامعه رواج یافته و تبدیل به امری عادی شده تا استفاده از شکلات و آدامسهای خارجی حاوی الکل و روغن خوک ... امری جا افتاده است .

که اگر نبود غنای بسیار بالای دین مبین اسلام که مطابق با فطرت بشر است  از یک سو و اگر نبود انقلاب اسلام ایران از طرف دیگر با این بمباران فرهنگی غرب , شاید اسلام و فرهنگ غنی شیعه که ریشه در وحی الهی دارد این هدیه عظیم الهی به بشر در جامعه امروزی رفته رفته به یک مراسم مذهبی پیش پا افتاده در حد مراسمات معمول جوامع دیگر مثل مراسمات خرافی کشورهایی مانند آئین مخصوص هندوها و سرخپوستان ... یا حداکثر در حد و قواره یک دین منحرف مثل یهودیت و مسیحیت امروزی تبدیل شده بود .

اما راه حل مشکل چیست ؟

واضح است که راه حل هر مشکلی از جمله این مشکل در بطن دین وجود دارد , آنجا که در آیه شریفه 21 احزاب می‌خوانیم « لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیرا »

یعنی : به طور یقین زندگى رسول خدا براى شما و آنان که به خدا و روز قیامت امیدوارند، و خدا را بسیار یاد مى‏کنند، سرمشق نیکویى بود.

حال سوالی که این جا مطرح است این است که :
نوع زندگی های ما بیشتر شبیه زندگی آسمانی رسول الله صلی الله علیه و آله است یا بیشتر شبیه گرفتاران به زندگی زمینی است که هیچ ارتباطی با آسمان ندارند و از دیدگاه اینها زندگی دنیا منحصر است در گشتن و خوردن و چریدن چند روزه در دنیا و خلاص .
 که در آیه 24 سوره جاثیه به کلام این افراد اشاره شده  : « وَ قالُوا ما هِیَ إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا »
یعنی آنان گفتند : زندگى جز همین زندگى دنیا نیست دسته‏اى مى‏میرند و دسته‏اى دیگر زنده مى‏شوند .

شاید اشاره گذرا به دو نوع زندگانی آسمانی و زمینی , قضاوت درباره سبک زندگی خودمان بهتر میسر شود

آنچه از نوع زندگی رسول الله صلی الله علیه و آله می خوانیم این است :
از همیشه به یاد خدا بودن , رفع گرفتاری حاجت مندان , امر به معروف و نهی از منکر , نوع برخورد با همسایه و خویشان , داشتن حیاء و عفت , سریع الرضا بودن و پذیرش عذر دیگران ...

اما زندگی های امروزی برگفته از فرهنگ غرب :
به یاد همه چیز بودن جز خدا , هر کسی به فکر خود بودن , اهمیت نمره بیست ولی بی اهمیتی مسائل دینی , زندگی های آپارتمانی که فاصله دو همسایه یک دیوار نازک است اما بین قلبهایشان فاصله ای تو مایه های اقیانوس اطلس , بی حیائی و بی عفتی موجود در بعضی لایه های جامعه , نگذشتن از یک ریال حق خود ...

در آخر اینکه :
ایها المسلمون , اگر دین سالم و بدون تحریف پیغمبر خاتم , نتواند موجبات سعادت دنیا و آخرت شما را تأمین کند , قطعا ادیان تحریف شده ای که تاریخ مصرفشان گذشته (مثل مسیحیت و یهودیت ) قادر به تأمین سعادتت نخواهد بود , پس بیائید برگردیم به اصل خویش  , که به قول مولوی :

بشنو این نی چون شکایت می‌کند          از جداییها حکایت می‌کند

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند                  در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق        تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش    باز جوید روزگار وصل خویش ...

۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۰۷
جعفری

نوشتاری به بهانه 12 فروردین

ابتدا مروری به واقعه 12 فروردین به عنوان مقدمه و سپس بیان جان مطلب

از دیدگاه سیاست اسلامی , برای تشکیل حکومت دینی , یکی مشروعیت و دیگری مقبولیت , بطوری که حاکمی که مشروعیت نداشته باشد , حکومت هر چقدر هم که عادل باشد , در زمره حکومتهای طاغوت خواهد بود . زیرا هدف از حکومت اسلامی چیزی است که بدون مشروعیت حاصل نمی وشود

اگر هم حاکم مشروع باشد ( یعنی یا امام معصوم باشد که بی واسطه برگزیده از طرف خداست یا نماینده خاص یا عام امام باشد , که با واسطه برگزیده از طرف خداوند خواهد بود ) ولی مقبولیت از طرف مردم نباشد وظیفه ای برای تشکیل حکومت نداشته , و نمی تواند و نباید به زور بر مردم حکومت کند .

امام خمینی رحمة الله علیه , خود چون مجتهد جامع الشرائط بود , لذا مشروعیت تشکیل حکومت دینی را داشت , و از طرفی چون , مردم با جان و دل و دادن خون و تحمل زندان و شکنجه خواستار حکومت دینی نیز بودند , لذا شرط دوم حکومت دینی هم فراهم بود .
 وگرنه اینگونه نبود که محمد رضا پهلوی حکومت را به امام خمینی تعارف کرده باشد  , بلکه این مردم بودند که با راهنمائی های امام خمینی قدس سره بنیان حکومت پهلوی را بر انداختند .

لکن از آنجا که امام با آن دید الهی خود , که نکند فردا تحریف گرانی بیایند و بگویند انقلابی شد و عده ای از جوّ موجود سو استفاده کردند و سوار بر موج , حکومت را به دست گرفتند , لذا در اوج هیجان اولیه انقلاب , امام خمینی با آن افق دید الهی , جو گیر این شرائط نشد و دستور به برگزاری رفراندوم ( جمهوری اسلامی  , آری یا نه ) دادند .
این زمانی بود که شاید هیچ کس نه به فکرش می رسید و نه نیازی به این رفراندوم می دید , لکن امام با این دستور دو کار انجام دادن:
1. تثبیت جمهوری اسلام نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم
2. ثبت سند جمهوری اسلامی با رای 98 درصدی مردم

اما جان کلام

حکومت دینی یک فرق اساسی با سایر حکومتهای بشری دارد , و آن اینکه در حکومتهای غیر دینی , خود حکومت کردن توسط عده ای هدف است , یعنی هدف حاکمان حکومت بر مردم است , لذا اگر هم در راه رفاه و آسایش مردم , برنامه ریزی و اقدامی می کنند در صدد جلب رضایت مردم برای ثبوت حکومت خودشان است ( مثل حکومتهای انتخاباتی ) .
بطوری که اگر راهی غیر از جلب رضایت مردم داشتند , مثلا می توانستند به زور متوسل شوند ( مثل حکومت های دیکتاتوری ) و بر مردم به زور حکومت کنند , حتما این راه را انتخاب می کردند , زیرا زحمت جوابگویی و خدمت و ... که در حکومت انتخابای هست را ندارد.

اما در حکومت دینی , حکومت خودش بنفسه هدف نیست , بلکه هدف ایجاد جامعه ای دینی برای رشد و کمال انسانها و رساندن جامعه و فرد به سعادت واقعی است که بالطبع  آسایش و آرامش دنیایی هم در سایه چنین حکومتی خود به خود حاصل می شود .
از همین دیدگاه است که امیرالمومنین علیه السلام می فرماید[1] : «
والله لدنیاکم هذه اهون فی عینی من عراق خنزیر فی ید مجذوم »
یعنی : قسم به خدا که این دنیای شما بی بهاتر و بی ارزش تر است در نزد من ، از استخوان خوکی در دست فرد مبتلا به بیماری جذام.
لذا با این دیدگاه , و برای رسیدن به حکومتی اینچنینی  حتما و حتما باید آحاد مردم شرکت داشته باشند , و طوری باشد که خود مردم در سرنوشت خودشان سهیم باشند و نتیجه انتخاب خود را خودشان حس کنند بطوری که خودشان با تمام وجود احساس کنند که اگر شخص لایقی را انتخاب می کنند ، نتیجه اش رفاه و آسایش خودشان است و بالعکس...
فلذا به همین خاطر است که با تمام کارشکنی های بنی صدر و عدم لیاقتش چه در اداره کشور و چه در اداره جنگ هیچ گاه امام خمینی قدس سره با اینکه می توانست عزل اش کند ، اقدام به این کار نکرد ، تا اینکه نمایندگان مجلس ، یعنی منتخبان خود مردم ، رای به عدم کفایت بنی صدر دادند.

بخلاف دیدگاهی که در همین حکومت اسلامی و بعضا درکنار امام خمینی قدس سره بودند که قائل به این نوع تئوری حکومت دینی نبودند , لذا اینها در انتخابات هم دوست داشتند که کمترین شرکت در انتخابات وجود داشته باشد , چرا ؟
چون می خواستند , با انتخابات کمتر , و عدم مشارکت مردم , خودشان آن کس را که می خواهند از صندوق بیرون بیاورند  . که در انتخابات 88 فقط علنی شد و گرنه به فرمایش مقام معظم رهبری در نوروز 96 در مشهد مقدس : در همه انتخابات بودند کسانی که می خواستند در انتخاب مردم دست ببرند و فقط در سال 88 پرده از نقاب انداختند و عریان و صحنه آمدند , که به در ذیل به عین کلام رهبر انقلاب بسنده می کنم :

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به تلاش برخی برای شکستن نتیجه‌ی رأی مردم در انتخابات سال‌های ۷۶، ۸۴، ۸۸ و ۹۲ افزودند: به‌جز سال ۸۸ که برخی با اردوکشی در خیابان‌ها تلاش خود را برای برهم زدن نتیجه‌ی انتخابات علنی کردند، در سال‌های دیگر هم بعضی درصدد شکستن آراء ملت بودند اما اینجانب ایستادم و تأکید کردم نتیجه‌ی انتخابات هر چه باشد، باید محقق شود.

تا حالا از خود پرسیده اید این بعضی چه کسانی بودند ؟ مثلا شهردار بجنورد یا فرماندار ملایر که نمی‌تواند باشد ؟ پس چه کسانی بوده و هستند ؟

 



[1] نهج البلاغه دشتی ص 484

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۶ ، ۲۱:۵۷
جعفری